باشگاه خبرنگاران- در حالی که منطقه در بسیاری از جنبهها همچنان یک ظرف باروت است، واضح است که نخبگان منطقهای آمادهاند بر همکاری و توسعه تمرکز کنند. حجم زیادی از تلاشها و خون در مسیر تلاشهای ناموفق برای ایجاد "خاورمیانه جدید" ریخته شده است. با این حال، واکنش منطقه به تحولات اخیر روند جدیدی در ژئوپلیتیک خود را نشان میدهد—یعنی یک تغییر واقعی به سوی عملگرایی بیرحمانه و همکاری. حتی در میانه جنگی که در آن ایران و اسرائیل رقبای اصلی هستند، رهبران منطقه عمدتاً به این نتیجه رسیدهاند که خاورمیانه پر از درگیریهای گذشته دیگر در استراتژیها یا منافع ملی آنها جا نمیگیرد. این درک به آرامی در حال شکلدهی به خاورمیانهای جدید از درون است.
این تحول بینقص نیست. همانطور که درگیری در سودان نشان میدهد، رقابت در مناطقی که به عنوان میدانهای نبرد قابل قبول در جهان عرب شناخته میشود، همچنان یک مشکل است و اغلب به هزینه حاکمیت ملی و مردم آن تمام میشود. این واقعیت اخیراً یا هنوز در لبنان، سوریه، عراق، فلسطین، یمن، لیبی و تونس مشاهده شده است. تلآویو و تهران در ایجاد میدانهای رقابت مهارت دارند، همانطور که کشورهای خلیج فارس مانند امارات متحده عربی نیز از ترس حکومت اسلامی، هر نوع دموکراسی را رد میکنند.
هیچکس نباید انتظار داشته باشد که این دینامیکها به سرعت تغییر کنند. بلکه، اتصال لحظات نسبتاً کوچک و ایزوله در سالهای اخیر تغییرات عمده در حال وقوع را برجسته میکند. این لحظات شامل پایان محاصره قطر، تلاشهای عادیسازی روابط کشورهای خلیج فارس با رژیم سابق اسد، آتشبس در یمن بین ائتلاف سعودی و حوثیها، و توافق عادیسازی سعودی-ایران به حمایت چین میشود. هر لحظه نشاندهنده تمایل عملگرایانه برای تمرکز بر توسعه اقتصادی از طریق همکاری است—تمرکزی که از ترس ناشی از بهار عربی و فقدان آزادی فردی و فرصتهایی که آن را تحتالشعاع قرار داده است، نشأت میگیرد.
با این حال، این لحظات قابل توجه هستند. آنها نشانههای تغییرات عمدهای از درگیریها و دوران پرآشوب بهار عربی هستند که در آن خودکامگان ضد انقلاب منطقه همه چیز را برای مقابله با حتی کوچکترین تهدیدات به حکومتشان به کار گرفتند. نکته مهمی که باید به آن توجه کرد این است که این حرکت عملگرایانه از درگیریها دور میشود حتی زمانی که روابط با یک دشمن خاص بهبود نمییابد—رویکردی بیرحمانه که پس از این که رهبران منطقه به این نتیجه رسیدند که سیاستهای تندروانه قادر به حل مشکلاتشان نیست، ظاهر شده است.
حملات حماس در 7 اکتبر ممکن است این تغییر به سوی عملگرایی بیرحمانه را تثبیت کرده باشد. بسیاری از کارشناسان و رهبران به درستی نگران بودند که این حمله و پاسخ اسرائیلی آن ممکن است باعث یک جنگ منطقهای با ابعاد عظیم شود. در گذشته، چنین ترسهایی احتمالاً به حقیقت میپیوست به دلیل بیاعتمادی رهبران منطقهای به همسایگانشان و رد عمومی همکاری. اگرچه درگیری منطقهای میان اسرائیل و ایران رخ داده است، اما ابعاد آن کمتر از بدترین پیشبینیها بوده است. این حداقل تا حدی به دلیل تغییر در سیاستهای منطقهای از نوع بازیهای صفر-جمع بوده است.
بازتاب این دینامیک، تماس نخست محمد بن سلمان ولیعهد سعودی و ابراهیم رئیسی رئیسجمهور سابق پس از عادیسازی روابط چند ماه پیش است. آنها بر اهمیت تثبیت وضعیت و جلوگیری از گسترش درگیری تأکید کردند. بهویژه این تماس عمومی نخستین تماس میان مقامات تهران و ریاض در سالها بوده است. سپس، دو کشور با یکدیگر و دیگر کشورهای عربی و مسلمان در چندین نشست سازمان همکاری اسلامی (OIC) در مورد مسئله غزه گفتگو کردند.
این امر بهویژه در سوریه مشهود است، جایی که منطقه به شدت به موفقیت دولت موقت سوریه در انتقال کشور از حاکمیت بعثی علاقهمند است. کشورهای خلیج فارس بهطور یکسان به حمایت از این انتقال از طریق سرمایهگذاری در بازسازی کشور علاقهمند هستند و همچنان به درخواست برای رفع تحریمها ادامه میدهند. حتی رقبای سنتی مانند ترکیه و قطر از یک سو و عربستان از سوی دیگر به نظر میرسد که برای اطمینان از داشتن حمایت اقتصادی، دیپلماتیک و نظامی که دمشق امروز به آن نیاز دارد، مصمم هستند—حتی اگر کشورهای خلیج همچنان به نفوذ ترکیه در سوریه با تردید نگاه کنند.
همکاری نظامی نیز یک حوزه دیگر با نشانههای امیدوارکننده از عملگرایی و همکاری منطقهای است که برای پیشبرد توسعه و ثبات ضروری است. ترکیه در سالهای اخیر با عربستان سعودی و امارات متحده عربی در زمینه توافقهای نظامی و اقتصادی همکاری کرده است، به طوری که اولی از سرمایهگذاریهای کشورهای خلیج برای حمایت از اقتصاد بیمار خود استفاده کرده و دومی از بخش دفاعی رو به رشد آنکارا در میانه محدودیتهای ایالات متحده در دولت بایدن بهرهبرداری کرده است.
چند سال پیش، نئواطلسگرایی بهعنوان یک شبح بزرگ منطقهای به دلیل تمایلات توسعهطلبانه واقعی یا مشکوک خود و حمایت از گروههای اسلامگرا در کنار قطر شناخته میشد. کشورهای خلیج دوحه را به دلیل حمایت از چنین گروههایی طرد کرده و محاصره کردند تا پیامی روشن به این دو متحد بدهند. اکنون، این کشورها در حال همکاری برای دستیابی به منافع مشترک هستند.
با این حال، منطقه هنوز هم پر از تناقض است. هر یک از این مثالها با تناقضاتی همراه است و هیچیک از کشورهای منطقه بهطور کامل با یکدیگر همراستا نیستند. حتی ریاض و ابوظبی در زمینه تجارت و بازرگانی رقابت دارند و سعی دارند به قدرت ژئواکونومیک پیشرو در خاورمیانه تبدیل شوند. رقابت سعودی-ایرانی پس از چند دست دادن دوستانه و احیای بلوک طرفدار فلسطین بهطور کامل از بین نرفته است. ترکیه هنوز متهم به نئواطلسگرایی است و با نفوذ جدید خود بر رهبران جدید سوریه، این اتهامات به طور قابلفهمی دوباره به میان آمده است.
در نهایت، تغییرات مثبت زمان میبرد و با موانعی همراه خواهد بود. منطقه همچنان یک ظرف باروت است که منتظر انفجار است، با مشکلاتی مانند توسعهنیافتگی شدید، گروههای شبهنظامی رادیکال و تروریستی، رقابتهای تسلیحاتی که میتواند به سطح هستهای برسد، درگیریهای آشکار و خودکامگیهای غیرقابلتحمل.
اما در نگاه دوم، واضح است که رهبران منطقهای امیدوارند وارد دوره جدیدی برای خاورمیانه شوند — دورهای که توسعه اقتصادی، تجارت و ثبات را ترویج میدهد. این همیشه در دستان آنها بوده است تا آن را در صورت تمایل بردارند.