به گزارش پایگاه خبری افشاگری، در تقویم کُردی گولان مصادف با ماه اردیبهشت بوده و به معنای ماه گلهاست. 22 تا 29 این ماه در سال 88 کردستانیها میزبان رهبر معظم انقلاب بودند، روزهایی که منشأ خیر و برکت زیادی برای استان بود. خیابانها و نقطه به نقطه این دیار همه جا شلوغ و پرنشاط، پر رفت و آمد و همه جا شور انقلاب داشت.
در لحظه ورود رهبر معظم انقلاب به سنندج, همه جا پراز همهمه و شادی و غوغا شد و مردم با پای پیاده و شور و هیجان حضرت آقا را تا محل سخنرانی در میدان آزادی این شهر همراهی کردند.
میدان آزادی با صدای حاضران در مراسم به نشانه خیرمقدم به صدا درآمد، حضرت آقا در یک فضای صمیمانه در جمع مردم به سخنرانی پرداخت، بیاناتی که جدا از تأکید بر حل مشکلات کردستان؛ برخی نگاههای امنیتی به استان را برداشت و نگاه فرهنگی جایگزین آن شده و باعث تقویت بیش از پیش وحدت شیعه و سنی شد.
تصویب 129 مصوبه با بیش از یک هزار و 256 طرح بنیادین و زیربنایی زمینه و فرصتهای بینظیر رشد و توسعه در بخشهای مختلف صنعتی، علمی گردشگری و پزشکی از جمله راهاندازی بیمارستان 600 تختخوابی کوثر در کردستان بهعنوان مجهزترین بیمارستان کشور و قطب توریسم درمانی غربکشور؛ اتمام کشتارگاه صنعتی سنندج؛ اتمام پروژه جاده سنندج-مریوان؛ راهاندازی سالن شش هزار نفری سنندج؛ احداث چهار سالن ورزشی 1200 نفره؛ بهرهمندی 400 روستا از گاز طبیعی؛ طرحهای آبرسانی؛ احداث هتل، کتابخانه مرکزی، دانشکده علوم قرآنی و دارالقرآن بینالمللی در سنندج؛ سدها، احداث راههای شهری و روستایی، احداث 9 مرکز بهداشتی درمانی شهری و 11 مرکز بهداشتی درمانی روستایی، اجرای طرح هادی در بیش از 100 روستا، تزریق اعتبار میلیاردی به پروژه راهآهن همدان-سنندج و فرودگاه سقز و بسیاری دیگر از پروژهها از جمله برکات سفر رهبری به کردستان بوده که مردم اینروزها به برکت این سفر از آن بهرهمندند.
رئیس سازمان مدیریت و برنامهریزی استان کردستان در این ارتباط در گفتوگو با خبرنگار تسنیم اظهار داست: در جریان سفر مقام معظم رهبری به استان کردستان طرحهای اساسی و زیربنایی ارزشمندی برای توسعه استان مصوب شد که امروز مردم از مزایای آن بهرهمند هستند.
ارسلان ازهای افتتاح پروژه های بزرگ از جمله ایستگاههای تلویزیونی، بهرهمندی روستاهای استان از گاز طبیعی، احداث سالنهای ورزشی، احداث سدها، توسعه راههای شهری و روستایی، طرحهای هادی روستایی، احداث بیمارستان کوثر سنندج و دهها پروژه درمانی و بهداشتی را از دستاوردهای سفر مقام معظم رهبری به کردستان عنوان کرد.
رئیس سازمان مدیریت و برنامهریزی استان کردستان با اشاره به اینکه همزمان با این سفر پروژههای بزرگی مصوب شد خاطر نشان کرد: در سال 88 حدود 812 میلیارد تومان اعتبار برای هزار و 256 پروژه تخصیص یافت، اما این آمار تنها اعتبارات تخصیص یافته در سال 88 است.
ماموستا فایق رستمی، امام جمعه سنندج در گفتوگو با خبرنگار تسنیم با اشاره به سفر رهبر معظم انقلاب به کردستان اظهار داشت: خیر و برکات این سفر آنچنان زیاد و تمامنشدنی است که با گذشت این همه سال همچنان مردم این دیار از آن بهرهمندند. با سفر معظمله و سخنان وحدتبخش ایشان در دیدار با مردم، تمام نقشههای شوم و اختلافافکنانه دشمن در مناطق مرزی کشور به ویژه کردستان خنثی و با شکست مواجه شد.
ماموستا محمد امین راستی، عالم برجسته اهلسنت نیز در گفتوگو با خبرنگار تسنیم اظهار داشت: سفر تاریخی مقام معظم رهبری به استان کردستان نه تنها در بعد رسانهای و فرهنگی بازتاب گستردهای بدنبال داشته است بلکه در عرصههای مختلف اقتصادی، عمرانی، سیاسی و اجتماعی تحولآفرین بوده است.
وی افزود: دیدار مقام معظم رهبری با نخبگان علمی، ادبی فرهنگی، سیاسی و اقتصادی و دیدار با فرهیختگان، علما و خانوادههای شهدا و حضور در میان مردم استان یک سفر تاریخی و به یادماندنی است.
امام جمعه موقت سنندج تصریح کرد: سفر مقام معظم رهبری در سال 88 به استان کردستان ذهنیتها و دیدگاههای منفی و امنیتی نسبت به استان را تغییر داد و موجب اتحاد و همبستگی میان مسلمانان شد.
وی با اشاره به اینکه در این سفر مصوبات خوبی در راستای رشد و توسعه زیرساختهای مختلف فرهنگی، اقتصادی، عمرانی و سایر حوزهها به تصویب رسید یادآور شد: در این سفر پروژههایی مصوب شد و اعتباراتی به آن اختصاص پیدا کرد.
ماموستا رستمی اضافه کرد: در این سفر طرح های زیربنایی بمنظور توسعه استان و ایجاد رفاه و آسایش مردم مصوب شد.
وی با اشاره به مشکلات اقتصادی و بیکاری جوانان، رفع این دغدغهمندی و ایجاد اشتغال در استان را نیازمند عزم و همت مضاعف مسولان و خدماترسانی بیشتر به مردم دانست.
در ادامه به بهانه سالروز این سفر تاریخی، گزیده بیانات رهبر معظم انقلاب در جمع مردمان این دیار را با هم مرور میکنیم:
میدان آزادی سنندج 22-2-88
بسماللهالرّحمنالرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمد و علی اله الطّیبین الطّاهرین و صحبه المنتجبین سیّما بقیّةالله فی الأرضین.
بسیار خرسندم و خدای متعال را سپاسگزارم که توفیق عنایت کرد تا بار دیگر - ولو با فاصلهای زیاد - در این استان سرافراز و در میان شما مردم عزیز و وفادار حضور پیدا کنم. کردستان سرزمین فداکاریهای بزرگ است؛ سرزمین هنر و فرهنگ است؛ سرزمین صفا و وفاداری است؛ سرزمین مردمِ وفاداری است که در حساسترین سالهای عمر این نظام و این کشور با مردانگی خود و با رشادت خود، توطئههای بزرگی را خنثی کردند. سرزمین مردم با رشادت و با رشد عقلی و آگاهی است که توطئهی دشمن را در لحظات حساس تشخیص دادند و با فداکاری خود فتنهی بزرگی را خاموش کردند، پیش از آنکه آن فتنه بتواند به هدفهای شوم خود برسد. این از یاد ملت ایران نخواهد رفت. کردستان در تاریخ انقلاب اسلامی، نشان افتخاری را با خود حمل میکند که در کمتر استانی نظیر آن را میشود دید.
عزیزان من! برادران و خواهران من! در فجر پیروزی انقلاب اسلامی کسانی به دنبال این بودند که در کشور جنگ داخلی درست کنند و برادرکشی به راه بیندازند. ستمگران جهانی از این که یک قدرت مستقل و متکی به دین و ایمان مذهبی در این منطقه سر بلند کند، وحشت میکردند و سراسیمه بودند؛ لذا همهی نیروهای خود و همهی توان سخت و نرم خود را به میدان آوردند تا شاید بتوانند این مولود تازه پابههستیگذاشته را در همان اولین قدمها نابود کنند و از بین ببرند. مردم کُرد در این استان امتحان خوبی را در این رویاروئی بزرگ از خودشان نشان دادند. من کردستان را از نزدیک دیدهام و در روزهای محنت و سختی، عظمت ایستادگی این مردم را با چشم مشاهده کردهام. آنچه من از کردستان میگویم، بسیاری مربوط به دانستهها و اطلاعات شخصی خود من است که آن را از نزدیک مشاهده کردهام. البته آوازهی مقاومت مردم استان شما - در دورانهای مختلف: چه در آغاز انقلاب، چه در دوران جنگ تحمیلی - به گوش همهی ملت ایران رسیده است.
عزیزان من! یک سیاست خباثتآلودی از آغاز انقلاب سعی کرد اقوام ایرانی را از یکدیگر جدا کند و با بهانههای مختلف، پیکرهی عظیم ملت ایران را تکه تکه کند. با هر قومی از اقوام متنوع ایرانی - فارس، ترک، کُرد، عرب، بلوچ، ترکمن، لُر - جداگانه یک تلقین شیطانی را در میان میگذاشتند تا دلها را از هم چرکین کنند. به تهرانی و اصفهانی چیزی میگفتند، به بلوچِ بلوچستانی - که من قبل از انقلاب مدتی را در میان آنها گذراندم - حرفی میزدند و در کردستان سخن دیگری میگفتند. خیلی هوشیاری لازم بود تا ملت ایران بتواند برای ادای رسالت بزرگ خود - که به برکت برافراشتن پرچم اسلام بر دوش این ملت قرار گرفته بود - قیام کند و رسالتش را انجام بدهد. ملت ایران در اکناف این کشور بزرگ مجاهدات زیادی کردند و شما مردم کردستان سهم خود را در این مجاهدت عمومی و بزرگ بخوبی انجام دادید. این از جملهی چیزهائی است که به یاد تاریخ ایران عزیز خواهد ماند.
استان کردستان یک استان فرهنگی است. شما به طبیعت سرسبز و زیبای این استان نگاه کنید، به روحیهی مهربان و باصفای مردم این استان نگاه کنید، به تاریخ این استان - که علما و شعرا و اهل فرهنگ و اهل هنر در همین تاریخ نزدیکِ این استان فراوانند - نگاه کنید؛ همهی اینها نشان میدهد که این استان، یک استان فرهنگی است.
مخالفین ایران و دشمنان اسلام، سعی کردند این استان را در آغاز انقلاب تبدیل به یک استان امنیتی کنند. علاج این دشواری و این مشکل بزرگ، آسان نبود؛ اما نظام مقتدر اسلامی به همراهی شما مردم، بر این مشکل فائق آمد. آنها سعی میکردند اجزاء ملت ایران را از یکدیگر جدا کنند و بین مردم کُرد و مردم فارس و مردم ترک فاصله بیندازند؛ اما نتوانستند. «و ما یمکرون الّا بأنفسهم و ما یشعرون»؛ (1) مکرشان به خودشان برگشت. شما برادران و خواهران کُرد بدانید، هر کسی در آن سالهای اول - از این جوانهائی که از اقصای نقاط کشور برای مجاهدت به اینجا میآمدند - آمد و مدتی در اینجا ماند، نسبت به مردم استان کردستان علقهی قلبی پیدا کرد. جوانان پرشور و پرحماسهای که از خراسان و از اصفهان و از فارس و از تهران و از بقیهی استانهای کشور آمدند و چند صباحی را در سنندج و سقز و مریوان و بقیهی شهرهای این استان گذرانیدند، وقتی برگشتند حامل پیام محبت بودند؛ دلبستهی مردم کُرد بودند؛ این که میگوئیم اینجا یک استان فرهنگی است، به خاطر انعکاس رفتار مهربانانهی مردم کُرد است. عکس قضیه هم صادق است و هنوز در استان، یاد آن جوانان سلحشوری که از نقاط دیگر آمدند و اینجا فداکاری کردند، در دلها و ذهنها حاضر است. من اطلاع دارم، یاد شهید کاوه، یاد شهید صیاد، یاد متوسلیان، یاد ناصر کاظمی، یاد احمد کاظمی و یاد شهید بروجردی - این جوانانی که عمری را در اینجا گذراندند و جانشان را کف دست گرفتند - در یاد مردم این استان زنده است. خدا را سپاسگزاریم که دشمن نتوانست به مقاصد خود برسد.
البته من به شما عرض بکنم، هرگز دشمن آرام نمینشیند. یک سیاست خبیثی از دوران طاغوت بر کشور حاکم بود و آن عبارت بود از بیگانه دانستن اقوام گوناگون؛ کُرد بیگانه بود، بلوچ بیگانه بود، ترک بیگانه بود، عرب و ترکمن بیگانه بودند، اینها را بیگانه حساب میکردند. در عملکرد آنها هم این معنا مشهود بود. شما ببینید در دوران طاغوت، در این استان نه کار عمرانىِ درستی انجام گرفته است، نه کار فرهنگی درستی انجام گرفته است؛ رسیدگی نمیکردند و کاری نداشتند. در این استان، کارهای عمرانی در دوران طاغوت در حد صفر بود؛ کارهای فرهنگی هم همینجور. اگر شما امروز مشاهده میکنید که در استان کردستان نزدیک به پنجاه هزار دانشجو وجود دارد که در بیست و چند مرکز آموزش عالی مشغول تحصیل هستند، این رقم در دوران طاغوت فقط 360 نفر بود! نسبت بیسوادی هم در این استان در دوران طاغوت وحشتآور بود: فقط 29 درصد مردم در این استان باسواد بودند! طاغوت نمیخواست مردم کُرد - این مردم با استعداد و این مردم دارای هوش و ذکاوت - باسواد بشوند. فقط 29 درصد استانی با این خصوصیات و با این کیفیت، باسواد بود! آن کار عمرانیشان، این هم کار فرهنگیشان! نگاهشان نسبت به این استان، نگاه شیطنتآمیز و غلط بود. نظام اسلامی آمد و این نگاه را تصحیح کرد؛ نه فقط در سطح مسئولان، بلکه در سطح آحاد مردم.
عزیزان من! این را همه بدانند؛ نظام اسلامی تنوع اقوام را در کشور بزرگ و سرفرازمان یک فرصت میداند. سنتهای مختلف، آداب و عادات مختلف و استعدادهای گوناگون و متنوع، یک فرصت است که اجزاء گوناگون این ملت بتوانند یکدیگر را تکمیل کنند: با مراودات درست و با همزیستی و اتحاد کامل. برای ملت ما این یک افتخار است که چنین نگاهی به مسئلهی تنوع اقوام دارد. علت هم این است که اسلام منبع الهام این نظام است و در این نگاه اسلامی، بین نژادهای مختلف و زبانهای مختلف - ولو از ملتهای گوناگون - تفاوتی نیست، چه برسد به اقوام مختلف در میان یک ملت. نگاه اسلام این است و نگاه نظام اسلامی هم این است. لذاست ما به منطقهی کُردی - استان کردستان - و مناطق اقوام دیگر، با نگاه اسلامی نگاه میکنیم؛ نگاه اسلامی، برادری و اتحاد و همدلی و صمیمیت است؛ هر کسی که با این نگاه مخالفت کند و شیوهی دیگری را انتخاب بکند، برخلاف سیاست نظام اسلامی رفتار کرده است. همه این حقیقت را دریافتهاند که نظام اسلامی، مردم این استان را مردم خود و وفاداران به انقلاب و سربازان انقلاب میداند. لذا در همان دورانی که در اینجا و جاهای دیگر، یک عده ایادی بیگانه به نام مردم کُرد حرفهائی میزدند - که مردم کُرد روحشان از آن حرفها خبر نداشت، آن روزی که در این استان و استانهای همجوار، دستهای شیطنتآمیز دشمنان به فکر فتنه و برادرکشی بودند، خود مردم این استان در صفوف مقدم قرار گرفتند؛ یاد مجموعهی رشید و پرافتخار پیشمرگان کُرد مسلمان هرگز از خاطرهی آن کسانی که مجاهدات آنها را دیدند، نخواهد رفت. به ارواح آنها - که پنج هزار و چهارصد شهید از مردم این استان به شهادت رسیدند - درود میفرستیم و به آن کسانی که از آنها باقی هستند و به خانوادههای آنها سلام میکنیم. از خداوند متعال برای همهی آنها رحمت و مغفرت میخواهیم.
برادران و خواهران عزیز! جوانها! من این را عرض بکنم، شما جوانها باید در جریان این تاریخ بسیار عبرتآمیز در این منطقه و در مناطق دیگر قرار بگیرید. این، چیزهائی است که نسل جوان ما آنها را ندیده است؛ باید از آنها مطلع باشید. کسانی خواستند در این استان و در میان این مردم مؤمن و مهربان و صمیمىِ با انقلاب، نقشههای دشمن را اجرا کنند و پیاده کنند. اینها - همان کسانی که میخواستند به نام مردم کُرد حرف بزنند - به مردم کُرد ضربه زدند. امروز ما هم با خانوادههائی مواجه هستیم که فرزندانشان در راه این مبارزهی مقدس شهید شدهاند، هم با خانوادههای دیگری مواجه هستیم که فرزندانشان فریب دشمن را خوردهاند؛ آنها هم داغدیدهاند و مورد ترحم و همدردی ما هستند. آن خانوادههائی که دشمن توانست جوان آنها را فریب بدهد و خون او را در راه اغراض فاسد آمریکا و صهیونیسم بکار بگیرد، آن خانوادهها هم گناهی نکردهاند؛ داغ جوانانشان را هم دیدهاند؛ خیلیها هم به یاد آنها نیستند. ما نسبت به آنها دلسوزی داریم. این هم از خسارتهائی است که ضدانقلاب بر این استان وارد کرده است.
فرصت کار عمرانی را هم در یک برههای از زمان از این استان گرفتند. استان شما از جهات مختلف، یک استان بسیار بااستعداد است. اینجا میتوانست سرمایهگذاریهای خوبی انجام بگیرد؛ بنا بود در همان سالهای اول، کارهای زیربنائی بزرگی انجام بگیرد. اولین گروه عمرانی از سوی شورای انقلاب - قبل از تشکیل جهاد سازندگی - به کردستان آمد. آن زمان مرحوم شهید بهشتی (رضوان الله علیه) که رئیس شورای انقلاب بود، یک گروهی را برای عمران منطقهی کردستان فرستاد؛ هنوز جهاد سازندگی هم تشکیل نشده بود. نظام میدانست که رژیم طاغوت با این استانهای دوردست و متفاوت از لحاظ زبان و لهجه و قومیت، چه کرده است؛ میخواست جبران کند؛ اما ضدانقلاب این فرصت را متأسفانه برای مدت چند سال از دست نظام جمهوری اسلامی گرفت. من اطلاع دارم و میدانم که بحمدالله در این استان و در طول این سالها، خدمات بسیار زیاد و بسیار بزرگی انجام گرفته که آن روزها در مخیّلهی کسی خطور نمیکرد. در این استان و در طول این سالها، اینقدر کار عمرانی انجام گرفته است که یک فهرست طولانی را تشکیل میدهد: راهها، سدها، کار توزیع انرژی، کار توزیع آب، مخابرات و شاخصهای گوناگون توسعه. همین حالا در این استان حدود نوزده سد در حال احداث است. هرگز آن روزها کسی به ذهنش هم خطور نمیکرد که این کارها انجام بگیرد؛ این کارها شده است. اما در عین حال آنچه میتوانست بشود و آنچه که باید میشد، از این بسیار بیشتر است. بسیاری از کارها در این استان انجام نشده است که باید همت مسئولان متوجه این نقاط بشود.
استان مشکلاتی دارد. آنجوری که من احساس میکنم و مطالعه میکنم، در درجهی اول مشکل این استان عبارت است از اولاً مسئلهی اشتغال، ثانیاً مسئلهی سرمایهگذاری. اشتغال مسئلهی مهمی است. امروز نسبت بیکاری در این استان نسبتاً بالاست، در حالی که جوانهای آمادهی به کار حضور دارند. کارهای خیلی خوب و کارهای زیادی شده، اما کارهای دیگری و بیشتری باید انجام بگیرد. خدا را شکر میکنیم که امروز برخلاف دوران طاغوت، دولتها خودشان به سراغ مردم میآیند. یک روزی بود که مردم باید زحمت میکشیدند، تلاش میکردند تا به حضور دولتها برسند؛ امروز به برکت اسلام، دولتها هستند که راه میافتند و به استانهای مختلف، شهرهای مختلف و دورافتادهترینِ نقاط کشور میروند؛ رئیس جمهور میرود، وزیر میرود، مسئولین گوناگون میروند. مردم بعضی از این جاهائی که رئیس جمهور در آنجاها حضور پیدا میکند، میگویند ما در دوران گذشته یک مدیرکل را هم در اینجا ندیده بودیم! راست هم میگویند. این از برکت اسلام است. اسلام حکومتها را موظف میکند که به دشوارترین کارها و به ضعیفترین مردم بیشتر بپردازند تا به کارهای آسان؛ و خوشبختانه امروز این وجود دارد. خدا را سپاسگزاریم.
این را هم در پایان این بخش از عرایضم عرض بکنم: جوانان عزیز بدانند، توطئههای استکبار خنثی شده، اما تمام نشده است. هوشیاری مردم مؤمن و آمادهبهکارىِ مسئولان کشور، تا امروز توطئههای دشمنان را نسبت به این استان و نسبت به جریانهای مشابه خنثی کرده؛ اما نباید فکر کرد که دشمن دست کشیده و ساکت نشسته و از دنبال کردن اهداف شوم خودش منصرف شده؛ نه، هشیاری باید ادامه پیدا کند. بدانید که دشمنان ایران اسلامی میخواهند ایران یکپارچه نباشد و اسلام بر این کشور حاکم نباشد. آن قدرتمندان مستکبری که توانستهاند اغلب کشورها و دولتهای دنیا را زیر نفوذ سیاستهای خودشان قرار بدهند، تا امروز نتوانستهاند نظام جمهوری اسلامی را - که متکی به این مردم شجاع و مؤمن است - تسلیم خودشان بکنند و در مقابل خودشان به زانو دربیاورند؛ عصبانیاند. روشها را عوض میکنند، اما هدفها همان هدفهای پلیدی است که داشتهاند؛ جوانها هوشیار باشند، خانوادهها هشیار باشند، مسئولین هشیار باشند. ما از موجودیت و تمامیت کشورمان دفاع میکنیم؛ ما با همهی توان از اسلام عزیز دفاع میکنیم؛ ما تا امروز در مقابل رعد و برق توخالی استکبار نترسیدیم و عقبنشینی نکردهایم، بعد از این هم نخواهیم ترسید و عقبنشینی نخواهیم کرد.
یک مطلب اساسی و کلی را به این مناسبت عرض بکنم. برادران و خواهران عزیز! اسلام برای ساخت یک جامعهی سرافراز و پویا خصوصیاتی را ترسیم کرده و راه رسیدن به آنها را برای ملت مسلمان و امت اسلامی در طول تاریخ تبیین کرده است. یکی از این نشانهها و خصوصیات عزت ملی است؛ عزت. همچنانی که یک فرد مایل است ذلیل نباشد و عزیز باشد، از آرزوهای بزرگ یک ملت هم این است که عزیز باشد و ذلیل نباشد. عزت ملی چیست؟ عزت ملی عبارت است از اینکه یک ملت در خود و از خود احساس حقارت نکند. نقطهی مقابل احساس عزت، احساس حقارت است؛ یک ملت وقتی به درون خود - به سرمایههای خود، به تاریخ خود، به مواریث تاریخی خود، به موجودی انسانی و فکری خود - نگاه میکند، احساس عزت و غرور کند، احساس حقارت و ذلت نکند. این یکی از چیزهائی است که برای یک ملت لازم است. قرآن در موارد متعددی به این معنا اشاره کرده: «یقولون لئن رجعنا الی المدینة لیخرجنّ الأعزّ منها الأذلّ و لله العزّة و لرسوله و للمؤمنین و لکنّ المنافقین لا یعلمون».(2) منافقان با خودشان گفتگو میکردند که ما عزیزیم و مسلمانها را - که ذلیلند - از مدینه خارج خواهیم کرد! خداوند به پیغمبر وحی فرستاد که اینها اینجور میگویند، لیکن نمیفهمند و نمیدانند؛ آنکه عزیز است مؤمنانند؛ عزت از آنِ خداست و از آنِ پیامبر خدا و از آنِ مؤمنان بالله. این یک تابلو درخشانی است که همیشه جلوی چشم امت اسلامی باید قرار داشته باشد؛ «عزت ملی». اگر یک ملتی احساس عزت نکند، یعنی به داشتههای خود - به آداب خود، به سنن خود، به زبان خود، به الفبای خود، به تاریخ خود، به مفاخر خود و به بزرگان خود - به چشم حقارت نگاه کند، آنها را کوچک بشمارد و احساس کند از خودش چیزی ندارد، این ملت براحتی در چنبرهی سلطهی بیگانگان قرار میگیرد.
استعمارگران از قرنهای شانزده و هفده که وارد سرزمینهای شرق - از جمله سرزمینهای اسلامی - شدند، برای اینکه بتوانند کاملاً کمند اسارت را به دست و پای این ملتها ببندند و آنها را اسیر خود بکنند، شروع کردند آنها را نسبت به گذشتهی خود، نسبت به داشتههای خود، نسبت به مذهب خود، نسبت به آداب خود و نسبت به لباس خود بدبین کردن. اینها عبرتآموز است؛ کار به جائی رسید که در زمان اوائل مشروطیت در این کشور، یک روشنفکر گفت: ایرانی باید از سر تا به پا فرنگی بشود! یعنی دینش را، اخلاقش را، لباسش را، خطش را، گذشتهاش را و مفاخرش را کنار بگذارد و فراموش بکند، اما فرهنگ غربی، آداب غربی، رسوم غربی، تفکر غربی و روش و منش غربی را بپذیرد! اینجور اعلان کردند. این فریاد مذلتبار را در کشور ما آن کسانی که به دین پشت کرده بودند، سر دادند. معلوم است؛ وقتی یک کشوری همه چیز خود را از دست داد و از درون تهی شد، استعمار انگلیس براحتی میتواند بر همه چیز او - نفت او، ارتش او، دارائی او، دستگاه سیاسی او - تسلط پیدا کند؛ کار در دوران پهلوی به جائی رسیده بود که شاه خائن برای اینکه فلان کس را بعنوان نخستوزیر معین بکند، مجبور بود با سفیر انگلیس - و بعدها با سفیر آمریکا - در میان بگذارد و در واقع از او استجازه کند و اجازه بگیرد. این تاریخ دردبار گذشتهی ماست. این ضد عزت ملی است. حکومتهای دیکتاتوری وابسته و فاسد، ملت ایران را از اریکهی عزت فرود آوردند؛ نه علم او را توسعه دادند، نه دنیای او را درست کردند، بلکه آخرتش را هم از او گرفتند و لباس اسارت بر او پوشاندند. انقلاب اسلامی در مقابل یک چنین وضعیتی قیام کرد. در مقابل یک چنین مصیبت بزرگی انقلاب اسلامی و امام بزرگوار ایستاد و ملت ایران خون خود را در این راه نثار کرد و به پیروزی رسید.
وقتی یک چنین روحیهای در میان مردمی حاکم شد، دستگاه سیاسی آن کشور و آن ملت هم به طور طبیعی نوکرمآب میشود: در مقابل مردم خود مثل سگ درنده و گرگ خونخوار، اما در مقابل دشمنان مثل برهی رام؛ «اسد علىّ و فی الحروب نعامة». همان رضاخانی که بخصوص در نیمهی دوم سلطنتش آنجور با مردم خود با خشونت رفتار کرده بود - که مردم جرئت نفس کشیدن نداشتند؛ توی خانههای خودشان پدر به فرزند و فرزند به پدر اعتماد نمیکرد - در مقابل یک پیغام سادهی انگلیسیها که گفتند «باید از سلطنت کناره بگیری»، مثل موشِ مرده از سلطنت کناره گرفت و از کشور خارج شد! همین طور محمد رضای پهلوی؛ محمد رضای پهلوی در سالهای دههی چهل و دههی پنجاه شدیدترین فشارها را بر این ملت و بر مبارزان و بر آزادیخواهان - خشن؛ بدون اندک ملاحظهای از مردم - وارد کرد؛ اما همین آدم در مقابل سفیر آمریکا و سفیر انگلیس خشوع و خضوع میکرد و از آنها حرف میشنفت! ناراحت هم بود، اما مجبور بود. این حکومت یک ملتی است که از عزت ملی محروم است.
یکی از اساسیترین قلمهائی که انقلاب اسلامی به ما ملت ایران عطا کرد، احساس عزت بود. امام بزرگوار ما مظهر عزت بود. آن روزی که امام علناً فرمود «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند»، اوج اقتدار سیاسی و نظامی آمریکا در دنیا بود. امام احساس عزت را به این مردم برگرداند و انقلاب احساس عزت را به ملت ایران برگرداند. امروز ایرانی به ایرانی بودن خود و به مسلمان بودن خود افتخار میکند. امروز قدرتمندان عالم هم اعتراف میکنند که در مقابل ملت ایران، تهدید آنها، قدرت نظامی آنها و تبلیغات سیاسی آنها هیچ تأثیری ندارد؛ ملت ایران راهی را و هدفی را که انتخاب کرد، با قدرت تمام خواهد رفت و به آن هدف خواهد رسید.
آنچه مهم است حفظ این عزت ملی است. برادران و خواهران من! مردم عزیز کردستان و ملت بزرگ ایران! این را همه باید توجه کنیم، این عزت ملی را باید حفظ کنیم. عزت ملی فقط با زبان و با ادعا و با شعار حفظ نمیشود؛ امروز اگر ملت ایران عزیز است و در سیاستهای بزرگ جهانی دارای نفوذ است، علتش در ایمان او، و در عمل و ابتکار او، و در اقدام شجاعانهی او، و در وحدت و یکپارچگی اوست. هر کدام از این عوامل را که از دست بدهیم عزت ما دچار تهدید میشود. اگر ما وحدت خودمان را از دست بدهیم، اگر ایمان خودمان را از دست بدهیم، اگر روحیهی کار و تلاش خودمان را - که بحمدالله امروز در مجموعهی عظیم ملت، بخصوص در نسل جوان محسوس است - از دست بدهیم، عزتمان را از دست خواهیم داد. این یک نقطهی اساسی برای تحلیل حوادث سیاسی - بخصوص برای جوانها - است.
شما نگاه کنید ببینید آن کسانی که میخواهند وحدت ملت ایران را به هم بزنند، کیها هستند؟ بدانید که اینها عوامل دشمنند؛ یا خودشان از متن دشمن دارند حرف میزنند، یا سرانگشت دشمنند؛ برو برگرد ندارد. آن کسی که ندای تفرقهی بین شیعه و سنی را سر میدهد و به بهانهی مذهب، میخواهد وحدت ملی را به هم بزند، چه شیعه باشد و چه سنی، مزدور دشمن است؛ چه بداند، چه نداند. گاهی بعضیها مزدور دشمنند و خودشان نمیدانند. خیلی از این مردم بیچارهی بیخبرِ سلفی و وهّابی که بوسیلهی دلارهای نفتی تغذیه میشوند تا بروند در اینجا و آنجا عملهای تروریستی انجام بدهند - در عراق یکجور، در افغانستان یکجور، در پاکستان یکجور، در نقاط دیگر یکجور - نمیدانند که مزدور دشمنند. آن مرد شیعی هم که میرود به مقدسات اهل سنت اهانت میکند و دشنام میدهد، او هم مزدور دشمن است، ولو نداند که چه میکند. من عرض میکنم: عوامل اصلی دشمنانند. بعضی از این سرانگشتان - هم در بین اهل سنت، هم در بین شیعه - غافلند، نمیدانند و نمیفهمند چکار میکنند؛ نمیدانند برای دشمن دارند کار میکنند.
چند سال قبل از این، در منطقهی کُردی، یک عالم روشنبین در نماز جمعه سخنرانی کرد. گمانم قسم خورد -اینجور به ذهنم است، چون سالها گذشته است- گفت والله آن کسانی که میآیند پیش شیعه، بغض و کینهی سنی را در دل او وارد میکنند و میروند پیش سنی، بغض و کینهی شیعه را در دل او وارد میکنند، اینها نه شیعه هستند، نه سنی؛ نه شیعه را دوست دارند، نه سنی را دوست دارند؛ با اسلام دشمنند. البته نمیدانند؛ خیلیهاشان نمیفهمند و این مایهی تأسف است که چرا نمیفهمند. امروز این جماعت وهّابی و سلفی، شیعه را کافر میداند؛ سنی محب اهل بیت را هم کافر میداند؛ سنىِ پیرو طریقههای عرفانی و قادری را هم کافر میداند! این فکر غلط از کجا سرچشمه میگیرد؟ همهی مردم شیعه در سراسر دنیا، مردم سنی شافعی در شمال آفریقا، یا مالکی در کشورهای آفریقائی مرکزی - که اینها محب و دوستدار اهل بیتند؛ طریقههای عرفانی اینها به اهل بیت منتهی میشود - کافرند؛ چرا؟ چون به مرقد حسین بن علی در قاهره احترام میگذارند و مسجد رأسالحسین را مورد تقدیس قرار میدهند؛ به این جهت اینها کافرند! شیعه که کافر است؛ سنی سقّزی و سنندجی و مریوانی هم اگر با طریقهی قادری یا نقشبندی ارتباط داشته باشد، او هم کافر است! این فکر، چه فکری است؟ چرا با این فکر غلط و شوم بین برادران مسلمان اختلاف ایجاد بشود؟ به آن شیعهای هم که از روی نادانی و غفلت، یا گاهی از روی غرض - این را هم سراغ داریم و افرادی را هم از بین شیعیان میشناسیم که فقط مسئلهشان مسئلهی نادانی نیست، بلکه مأموریت دارند برای اینکه ایجاد اختلاف کنند - به مقدسات اهل سنت اهانت میکند، عرض میکنم: رفتار هر دو گروه حرام شرعی است و خلاف قانونی است.
عزیزان من! همهی ملت ایران! وحدتتان را قدر بدانید. این اتحاد برای این کشور، اتحاد بسیار پرشکوه و پربرکتی است. اتحاد را قدر بدانید، همدلی را قدر بدانید، همکاری را قدر بدانید، همراهی دولت با ملت را قدر بدانید، مردمدوستىِ دولت را قدر بدانید. دولت هم ایمان مردم را، حماسهی مردم را، شور و شوق جوانان را و روح ابتکار و فعالیت و کارآفرینی را در نسلهای رو به رشد این کشور قدر بداند و از این نیروها استفاده کند که انشاءالله همین جور هم خواهد شد.
یک جمله هم در باب مسئلهی انتخابات بگویم. عزیزان من! انتخابات نزدیک است؛ امروز یک ماه به روز انتخابات باقی است. انتخابات یکی از آزمونهای بزرگ ملت ایران در مقابل چشم دشمنان است؛ به همین جهت روی انتخابات ما حساسند. از حدود یک سال پیش، دستگاههای تبلیغاتی دشمنان ملت ایران، با یک شیب ملایمی شروع کردند علیه این انتخابات حرف زدن و اقدام کردن و مطلب ساختن؛ دستگاههای امنیتیشان هم مشغول شدند به خبرگیری و گمانهزنی و پیشنهاد دادن. روی این انتخابات حساسند. امروز هم شما وقتی به خبرهای رسانههای گوناگون خارجی - که بسیاری از اینها دل پرکینه و پردشمنیای نسبت به ملت ایران دارند - نگاه کنید، خواهید دید نسبت به انتخابات ما بیتفاوت نیستند و سعی میکنند اغراض خودشان را عمل کنند. این اغراض چیست؟ در درجهی اول، هدفشان تعطیل شدن انتخابات است که انتخابات نباشد. در یک دورهای سعی کردند انتخابات مجلس شورای اسلامی را به انواع و اقسام حیلهها متوقف کنند. خدای متعال نخواست و ارادهی مردان مؤمن نگذاشت؛ نتوانستند. از این مأیوسند که انتخابات را بکلی تعطیل کنند. در درجهی بعد، هدفشان این است که انتخابات سبک و سرد برگزار بشود. میخواهند ملت ایران حضور فعالی در انتخابات نداشته باشد.
ملت عزیز ایران! من به شما عرض میکنم، درست در نقطهی مقابل خواست دشمنان، همهی ما باید در انتخابات حضور فعالی داشته باشیم. انتخابات آبروی ملی ماست؛ انتخابات یکی از شاخصهای رشد ملی ماست؛ انتخابات وسیلهای برای عزت ملی است. وقتی ببینند که ملت ایران با شور و با شعور و با درک کامل و آگاهی پای صندوقهای رأی میروند، معنایش چیست؟ معنایش این است ملت برای خود حق و توان تصمیمگیری قائل است؛ میخواهد در آیندهی کشور اثر بگذارد و مسئولان کشور و مدیران اصلی کشور را انتخاب کند. انتخاب رئیس جمهور یعنی انتخاب رئیس قوهی مجریه و کسی که اغلب امکانات کشور در اختیار اوست. و میبینید اگر چنانچه رئیس جمهوری شور و نشاط و شوق و اراده داشته باشد، چه خدمات بزرگی را برای این کشور انجام میدهد؛ میخواهند این نباشد. من عرض میکنم: همه باید اصرار داشته باشید که در انتخابات شرکت کنید. به نظر من مسئلهی اول در انتخابات، مسئلهی انتخاب این شخص یا آن شخص نیست؛ مسئلهی اول، مسئلهی حضور شماست. حضور شماست که نظام را تحکیم میکند، پایههای نظام را مستحکم میکند، آبروی ملت ایران را زیاد میکند، استقامت کشور را در مقابل دشمنیها زیاد میکند و دشمن را از طمع ورزیدن به کشور و از فکر ضربه زدن و توسعه(ی برنامهاش) و فساد و فتنه منصرف میکند. این یک مسئلهی بسیار مهم است؛ پس مسئلهی اول، شرکت در انتخابات است.
مسئلهی بعدی در انتخابات این است که مردم سعی کنند صالحترین را انتخاب کنند. آن کسانی که نامزد ریاست جمهوری میشوند و در شورای نگهبان صلاحیت آنها زیر ذره بین قرار میگیرد و شورای نگهبان صلاحیت آنها را اعلام میکند، اینها همهشان صالحند. اما مهم این است که شما در بین این افراد صالح، بگردید و صالحترین را پیدا کنید. این جا جائی نیست که من و شما بتوانیم به حداقل اکتفاء کنیم؛ دنبال حداکثر باشید؛ بهترین را انتخاب کنید.
بهترین کیست؟ من نسبت به شخص، هیچگونه نظری ابراز نمیکنم؛ اما شاخصهائی وجود دارد. بهترین، آن کسی است که درد کشور را بفهمد، درد مردم را بداند، با مردم یگانه و صمیمی باشد، از فساد دور باشد، دنبال اشرافیگری خودش نباشد. آفت بزرگ ما اشرافیگری و تجملپرستی است؛ فلان مسئول اگر اهل تجمل و اشرافیگری باشد، مردم را به سمت اشرافیگری و به سمت اسراف سوق خواهد داد. اینی که ما گفتیم امسال، سال حرکت به سوی اصلاح الگوی مصرف است، یعنی امسال سالی است که ملت ایران تصمیم بگیرد که با اسراف مبارزه کند. نمیگوئیم بکلی و یکباره و در طول یک سال، اسراف تمام بشود؛ نه، ما واقعبینتر از این هستیم؛ میدانیم این کار مال سالیان پی در پی است و باید کار بشود تا به این فرهنگ برسیم؛ باید این کار را شروع کنیم.
یکی از اساسیترین کارها برای اینکه ما جلوی اسراف را بگیریم این است که مسئولین کشور، خودشان، کسانشان، نزدیکانشان و وابستگانشان، اهل اسراف و اهل اشرافیگری نباشند. چطور میتوانیم اگر خودمان اهل اسراف باشیم، به مردم بگوئیم اسراف نکنید؛ «أ تأمرون النّاس بالبرّ و تنسون انفسکم»؛ (3) «یا أیّها الّذین امنوا لم تقولون ما لا تفعلون. کبر مقتا عند الله ان تقولوا ما لا تفعلون».(4) اولین کار این است که ما مسئولین کشور را، افرادی انتخاب کنیم که مردمی باشند، سادهزیست باشند، درد مردم را بدانند و خودشان از درد مردم احساس درد کنند. این هم به نظر من شاخص مهمی است. آگاهانه بگردید؛ برسید؛ و به آنچه که رسیدید و تشخیص دادید، با قصد قربت اقدام کنید؛ با قصد قربت پای صندوق انتخابات بروید و خدای متعال اجر خواهد داد. این هم یک نکته.
نکتهی آخر در باب انتخابات این است که نامزدهای محترمی که تاکنون نامنویسی کردهاند و مشغول تبلیغات و اظهاراتی هستند - اگرچه حالا وقت قانونی هم نرسیده، اما تبلیغات میکنند؛ اشکالی ندارد - سعی کنند با انصاف عمل کنند. اثبات و نفیشان با توجه به حق و صدق باشد. چیزهائی را که انسان میشنود، باور نمیکند که از زبان نامزدها و آن کسانی که دنبال این مسئولیتها هستند، از روی صدق و صفا خارج شده باشد. گاهی انسان حرفهای عجیب و نسبتهای عجیبی میشنود. این حرفها مردم را نگران میکند؛ کسی را هم به گویندهی این حرفها دلبسته و علاقهمند نمیکند! نامزدهای محترم توجه داشته باشند: اذهان عمومی را تخریب نکنند. این همه نسبت خلاف دادن به این و آن، تخریب کنندهی اذهان مردم است؛ واقعیت هم ندارد؛ خلاف واقع هم هست. بنده که از همهی این آقایان اوضاع کشور را بیشتر میدانم و بهتر خبر دارم، میدانم که بسیاری از این مطالبی که بعنوان انتقاد دربارهی وضع کشور و وضع اقتصاد و اینها میگویند، خلاف واقع است؛ اشتباه میکنند. انشاءالله اشتباه است. امیدواریم که خداوند متعال برای این ملت خیر و صلاح و آبادانی کامل را مقدر فرموده باشد.
آخرین مطلبی که عرض میکنم این است: عزیزان من! همینقدر بدانید ما برای حاکمیت اسلام در این کشور - که حاکمیت اسلام متضمن آبادی دنیا و آخرت مردم و اصلاح زندگی مادی و معنوی آنهاست - تا آخر ایستادهایم و هیچ فشاری و هیچ قدرتی نمیتواند در ارادهی ما که متکی به ارادهی مردم است اثر بگذارد.
پروردگارا! رحمت و لطف خود را بر این مردم نازل کن. پروردگارا! به ذهن و فکر و قلب و عمل این مردم عزیز، تفضلات خودت را اعطاء کن. من از وفاداری و محبت شما مردم عزیز - در این اجتماع عظیمی که در این جا تشکیل دادید و در استقبالی که انجام گرفت - صمیمانه تشکر میکنم. امیدوارم که انشاءالله خدای متعال من و شما را موفق بدارد که بتوانیم در راه آنچه که وظیفهی ماست، گامهای بلندی برداریم.
بیانات در دیدار خانوادههای شهدا و ایثارگران کردستان 23-2-88
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
عطر شهادت را که در حقیقت یک شمیم بهشتی در زندگی مادی ماست، انسان در این جلسهی صمیمی و سرشار از محبت و معنویت احساس میکند. اولا تشکر میکنم از یکایک برادران و خواهران عزیز و خانوادههای شهدا که امروز با تشریففرمائی خود در این مجمع، این فرصت و این امکان را به بنده دادند که در جمع خانوادههای عزیز شهیدان حضور پیدا کنم و از نفس قدسی شهدای عزیزمان که شما بازماندههای آنها هستید، بهرهی معنوی و روحی ببرم. بالخصوص از این عزیزانی که برنامه اجرا کردند؛ چه آن فرزندان شهید که مطالبی را با شعر و نثر، بسیار زیبا در اینجا بر زبان آوردند و چه از این نوجوانان عزیز که سرود خودشان را اجرا کردند و بهره بردیم، تشکر میکنم.
من در همهی سفرها به زیارت خانوادههای شهدا مفتخر میشوم و با آنها ملاقات میکنم و روح معنویت را در همهی استانها و شهرهائی که اجتماعات مشابه با این اجتماع در آن تشکیل میشود، لمس میکنم، حس میکنم؛ ولی میخواهم عرض کنم شهدای کردستان و خانوادههای این شهیدان خصوصیاتی دارند که در دیگر استانها کمتر دیده میشود و غالباً دیده نمیشود. این خصوصیات یکی این است که شهیدان این خطه مظلومانهتر و غریبانهتر به شهادت رسیدند و خانوادههای آنها صبر دشوارتری کردند. چرا؟ چون عوامل دشمنان انقلاب و دشمنان کشور در این استان وضعیت و فضائی را بخصوص در سالهای اول برای خانوادههای شهیدان به وجود میآوردند که زندگی در آن فضا برای پدران، مادران، برادران، خواهران، گاهی از اصل شهادت مشکلتر بود. آن ضد انقلاب و آن سرانگشتان پلیدی که قصد داشتند کردستان را به مرکز جنگ داخلی و برادرکشی در کشور تبدیل کنند، به این اکتفا نکردند که بهترین جوانان این استان و این مردم را به خاک و خون بکشند، بلکه خانوادههای آنها را هم در دورانی نسبتاً طولانی زیر فشار قرار میدادند. این خانوادهها در سایر استانهای کشور مصیبتشان فقط همین بود که عزیزشان از دستشان رفته بود. در یک فضای گرم و پر از شور و نشاط، مردم نام عزیزان شهید اینها را بر سر دست میگرفتند و به آنها افتخار میکردند؛ اما در کردستان موارد زیادی اتفاق افتاد، ما هم مطلع شدیم و مطلع بودیم که دشمنان این استان، دشمنان این کشور، به خانوادههای شهید هم فشار وارد میکردند؛ فشار روانی، فشار جسمی و فشار امنیتی. البته این فشارها نتیجه نداشت و آنها را در چشم این مردم رو سفید نکرد، رو سیاهتر کرد. مردم کردستان اگر چه به عطوفت و مهربانی و مهماننوازی، به روحیهی سرشار از مهر و محبت مشهور هستند - و همین جور هم هست - در عین حال به رشادت، به شهامت، به دلیری و دلاوری هم مشهورند و دشمنان این ملت نتوانستند پشت خانوادههای شهدا را خم کنند.
من در سفر قبلی به سنندج پدر خانوادهای را زیارت کردم که شش فرزندش شهید شده بودند. من این را در کمتر جای کشور دیدم. شش فرزند! سه تا از این فرزندان در میدانهای نبرد و سه تا در حال راهپیمائی با بمباران دشمن بعثی. شش پارهی تن به شهادت برسند، این پدر به قدری استوار و محکم بود که من در مقابل عظمت آن روح احساس کوچکی کردم. این را من در کردستان دیدم. امروز دو تا از فرزندان دیگرِ آن مردِ با عظمت را - حقیقتاً اینها عظمت است - در اینجا ملاقات کردم و از پدرشان پرسیدم، گفتند آن مرد به رحمت خدا رفته.
خانوادههای سه شهید، خانوادههای دو شهید. خانمهائی که هم شوهرشان را از دست دادند، هم فرزندشان را از دست دادند و در مقابل فشار روانی و سیاسی دشمن، بعدِ از دست دادن جگر گوشهیشان هم تسلیم نشدند، زیر فشار دشمن شانه خم نکردند. این خیلی عظمت دارد. من این را در کردستان دیدم.
جوانان عزیز شما هم در جبههی ضد انقلاب جنگیدند، هم در جبههی رژیم بعثی صدام؛ در هر دو جبهه در مقابلهی با این دو دسته دشمن که ریشهشان هم البته به هم نزدیک بود، این جوانان ایستادگی کردند. جوانان کُرد، جوانان اهل مریوان و سقز و بانه و قروه و بیجار در عملیات فاو در کنار بقیهی هممیهنان خود و برادران خود جنگیدند، ایستادند و شهید دادند. اینجا هم در مقابلهی با ضد انقلاب و همچنین در مقابلهی با دشمن بعثی مبارزه کردند. من فراموش نمیکنم آن مجاهدتی را که در مریوان و دزلی دیدم که این جوانها چگونه مثل آتشهای گداخته در مقابل دشمن ایستاده بودند. عزیزان من! آن چیزی که یک ملت را از درون محکم میکند، همین مجاهدتهاست. ما از سستعنصری به جائی نمیرسیم. ما از تسلیم شدن در برابر زورگوئی در مسابقهی میان ملتها هیچ رتبهای را کسب نمیکنیم. اینی که در نهج البلاغه میفرماید: «انّ الجهاد باب من ابواب الجنّة فتحه اللَّه لخاصّة اولیائه»، این معنایش چیست؟ جهاد، مجاهدت در راه خدا و در راه حق دری از درهای بهشت است که خدای متعال این در را فقط برای خاصان اولیای خود گشوده است. یعنی جوانهای شما، شهیدان شما، عزیزان شما جزو خاصان اولیای الهی بودند که توانستند از این در عبور کنند. چرا خدای متعال اینها را خاصان اولیای خود میداند؟ زیرا اگر این مجاهدتها نباشد، یک ملت همیشه توسریخور، همیشه عقبمانده، همیشه ضعیف، همیشه زورشنو باقی خواهد ماند. ملت ما، ملت بزرگ ایران در مجموعههای گوناگون این عظمت را از خودشان نشان دادند و شما در اینجا امتحان خوبی دادید؛ شما در این امتحان بزرگ رتبهی خوبی کسب کردید.
دو نکته مورد توجه است که نه من باید فراموش کنم، نه شما باید فراموش کنید، نه بخصوص این جوانان و این نوجوانان عزیز باید هرگز این را فراموش کنند. یک نکته این است که ما آن احساس افتخاری را که نام شهید و یاد شهید به ما میدهد، حفظ کنیم. همچنانیکه به دلاوری مردان بزرگ صدر اسلام افتخار میکنیم، به دلاوری این مردانِ بزرگ دوران خودمان افتخار کنیم. دشمن این را نمیخواهد. دشمن میخواهد یاد شهیدان فراموش شود. دشمن میخواهد خاطرهی این مجاهدتها و بزرگمردیها در حافظهی این ملت نماند. درست نقطهی مقابل این، همه باید حرکت کنند. یاد شهیدان را برجسته کنید، زنده کنید، خاطرهی آنها را حفظ کنید. این نکتهی اول.
نکتهی دوم این است که ملت ما، جوانان ما، زن و مرد ما نباید احساس کنند که دوران مجاهدت به پایان رسید، خطری ما را تهدید نمیکند. ممکن است خطر نظامی ما را تهدید نکند، همین جور هم هست. امروز ملت ایران به آن رتبهای از اقتدار رسیده که خطرپذیری دشمنان خود را بسیار بالا برده، جرئت نمیکنند به این ملت تهاجم نظامی کنند؛ میدانند سرکوب خواهند شد؛ میدانند که این ملت مقاوم است. بنابراین خطر تهاجم نظامی بسیار پائین است؛ اما تهاجم فقط تهاجم نظامی نیست. دشمن به آن نقاطی متوجه میشود که پشتوانهی استقامت ملی ماست. دشمن وحدت ملی و ایمان عمیق دینی را هدف قرار میدهد. دشمن روحیهی صبر و استقامت مردان و زنان ما را هدف قرار میدهد؛ این تهاجم از تهاجم نظامی خطرناکتر است.
در تهاجم نظامی شما طرفتان را میشناسید، دشمنتان را میبینید