به گزارش پایگاه خبری افشاگری زهرا منصوری: درست در همین سالهایی که سینمای ایران بهواسطه قهر مخاطبان سایه سنگین رکود حاکم بر گیشهها را تجربه میکند و فرآیند عرضه محصولات نمایشی در آستانه ورود به دورانی تازه بهواسطه فراگیر شدن بسترهای عرضه جدید در فضای مجازی قرار دارد، «سینمای کوتاه ایران» انگیزه بالایی برای یافتن مخاطبانی تازه برای خود دارد.
«فیلم کوتاه» یکی از محصولات بصری مهم و جریانساز در دنیای جدید محسوب میشود و به همین دلیل دیگر بهسختی میتوان تولیدات این حوزه را نادیده گرفت.
به همین منظور سرویس هنر خبرگزاری مهر قصد دارد با سرفصل ثابت «هر هفته یک فیلم کوتاه در مهر» به معرفی بخشی از تولیدات «سینمای کوتاه ایران» در قالب گفتگو با عوامل این آثار بپردازد.
در دهمین نوبت از این سلسله نشستها و همزمان با ایام برگزاری سیونهمین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران، میزبان اکران و گفتگو با عوامل یکی از آثار حاضر در این جشنواره در خبرگزاری مهر بودیم.
فیلم کوتاه «اسما» به کارگردانی مصطفی آقامحمدلو و تهیهکنندگی فرهاد عباسی از محصولات مشترک سازمان اوج و انجمن سینمای جوانان ایران است که در بخش فیلمهای داستانی مسابقه سینمای ایران، در جشنواره سیونهم پذیرفته شده است.
این فیلم روایتی متفاوت از موقعیت خاص یک پرستار در حین حمله هوایی به یک بیمارستان در جنگ سوریه ارائه میکند.
فیلم کوتاه «اسما» امشب یکشنبه اول آبانماه و در سانس ۲۰:۱۵ در سالن شماره ۱۰ پردیس ملت روی پرده میرود.
آنچه در ادامه میخوانید مشروح گفتگو خبرگزاری مهر با تهیهکننده و کارگردان این فیلم کوتاه است.
* در سکانسهای ابتدایی فیلم «اسما» نشانهها و دیالوگهایی وجود داشت که این انتظار را بهوجود آورد که قرار است به سوژه حساس تبادل جنازه تروریستها با شهدای جنگ سوریه بپردازید اما خیلی زود آن را رها کردید.
مصطفی آقامحمدلو: اتفاقاً فیلمنامه فیلم بعدیام درباره همین موضوع است.
* پس از شکلگیری ایده «اسما» بگویید و اینکه در این روایت بهدنبال طرح چه موضوعی بودید؟
آقامحمدلو: سال ۹۶ همراه با آقا فرهاد (عباسی) مشغول ساخت مستندی در سوریه بودیم که موضوع محوری آن درباره زنانی بود که به نوعی درگیر جنگ شدهاند. ایده اولیه «اسما» در همان شرایط به ذهنمان رسید اما فیلمنامه آن تا مرحله ساخت نزدیک به ۱۳ الی ۱۴ مرتبه بازنویسی شد. در نسخه اولیه همه داستان زیر آوار اتفاق میافتاد و فیلم از جایی شروع میشد که یک خانم در زیر یک آوار به هوش میآید، بعد متوجه حضور فرد دیگری میشود که تنها دستش از زیر آوار بیرون مانده اما زنده است.
آقامحمدلو: خودمان را فیلمساز مقاومت میدانیم. نزدیک به ۲۵ الی ۳۰ فیلم مستند برون مرزی تا به امروز ساختهایم و فکر میکنیم سینمای تعریفشده برای ما هم باید سینمایی باشد که موقعیت اصلی آن باید در بحران و در جریان مقاومت باشد. به همین دلیل همواره موقعیت داستانی فیلمهایمان را در یک شرایط بحرانی تعریف میکنیم * این موقعیت، اقتباس از یک اتفاق واقعی بود؟
آقامحمدلو: ایده مرکزی آن مربوط به یک خانم امدادگر در مرز ترکیه در استان لازقیه بود که در خاطرات خود اشاره میکرد بر اثر اصابت یک خمپاره، زیر آوار گرفتار شده است. تصویر کلی این فیلم بهواسطه همین خاطره در ذهن من شکل گرفت. بعدها زمانی که حادثه پلاسکو اتفاق افتاد، به ذهنم رسید که واقعاً اگر فردی زیر آوار گرفتار شود و همزمان متوجه حضور فرد دیگری شود، چه میکند؟
همین ایده مرکزی برایم جذاب شد و زمانی که آن را پرداخت کردیم، در بازنویسی سیزدهم و چهاردهم به روایت فعلی فیلم رسیدیم. در نسخه اولیه تنها به هوش آمدن این زن در زیر آوار را داشتیم و مواجهه او با فرد دیگری که تنها میتواند با انگشت روی خاک چیزهایی بنویسد و این دو باهم گفتگو میکردند. بعدها احساس کردیم این موقعیت نیاز به مقدمه و توضیحاتی دارد و برای همین سکانسهای ابتدایی را به فیلمنامه اضافه کردیم.
* چرا این ایده را به فضای جنگ سوریه بردید؟ چون ایده مرکزیای که به آن اشاره میکنید صرفاً درباره شخصی است که زیر آوار گرفتار شده و این گرفتاری در هر موقعیت دیگری هم میتوانست اتفاق بیفتد.
آقامحمدلو: ما خودمان را فیلمساز مقاومت میدانیم. نزدیک به ۲۵ الی ۳۰ فیلم مستند برون مرزی تا به امروز ساختهایم و فکر میکنیم سینمای تعریفشده برای ما هم باید سینمایی باشد که موقعیت اصلی آن باید در بحران و در جریان مقاومت باشد. به همین دلیل همواره موقعیت داستانی فیلمهایمان را در یک شرایط بحرانی تعریف میکنیم. نزدیک شدن به انسان در یک موقعیت بحرانی، همواره برایمان دارای اولویت بوده است و ابرانسانی هم که برای خود تعریف کردهایم همواره یا مجاهد است، یا شهید. در همه فیلمنامههای بنده و آقای عباسی، شخصیت قهرمان فیلم در اوج نقطه قهرمانی به شهادت میرسد.
از طرف دیگر هم فکر میکنیم هم دنیا ایران نیست و همه انسانیت هم محدود به جغرافیای ایران نیست. این زاویه نگاه و مانیفست فرامرزی باعث شده است که ما همواره کوله به دوش باشیم و در هر نقطه از منطقه که فضا ملتهب میشود، خودمان را به میدان برسانیم. فیلمنامه این فیلم هم محصول مشاهدات عینی ما در طول حدود هفت سال حضورمان در فضای جنگ سوریه بوده است.
مصطفی آقامحمدلو
* شما در مقام تهیهکننده چگونه با این سوژه و داستان همراه شدید؟
فرهاد عباسی: ما از سال ۹۰ درگیر پرونده سوریه و تحولات آن بودیم. بعدها با سرریز جریان داعش به عراق، وارد پرونده عراق هم شدیم. به همین دلیل بخش عمدهای از فعالیتهای ما ناظر به پرونده عراق و سوریه است و اخیراً هم افغانستان. اکثر ایدهها و سوژههایی که در آثار مستند خود دنبال کردهایم در ارتباط با شرایط عراق و سوریه شکل گرفته است و در سینمای داستانی هم همین رویکرد را دنبال میکنیم. شاید کارهای داستانی دیگر هم انجام داده باشیم اما لااقل در دو سال گذشته اولویت کاریمان همین پروندهها بوده است. سرتیتر پروندهای که به آن ملتزم هستیم و میخواهیم برمبنای آن کار کنیم، «جهاد و شهادت» است. ذیل این عنوان کلی هم دفاع مقدس قرار میگیرد هم جهادگریهای مرتبط با محور مقاومت.
* یعنی تنها تحولات منطقه را مدنظر دارید؟
عباسی: بله چرا که فضای جهاد و شهادت بیشتر در کشورهای منطقه تحقق پیدا میکند. این نکته را مدنظر داشته باشید که ما میان «جنگ» و «جهاد» تفکیک قائلیم. تعریفی که ما از جنگ و جهاد داریم به گونهای است که احساس میکنیم هر چه بیشتر به این حوزه بپردازیم، مرز تفکیک میان این دو مفهوم را پررنگتر میکنیم. اتفاقی که در جنگ رخ میدهد از جنس توسعهطلبی و خشونت است اما غیر از تخریب که میتوان آن را وجه مشترک جنگ و جهاد دانست، همه مؤلفههای انسانی را میتوان در جهاد مشاهده کرد. مثلاً ممکن است شما در جریان یک جنگ شاهد کشتارهای جمعی باشید اما در جریان جهاد، هیچگاه کشتار جمعی صورت نمیگیرد.
عباسی: از زاویه بحران اگر به جنگ روسیه و اکراین نگاه کنیم، آن وقت تعریفهایمان تغییر میکند. ممکن است آنجا برویم و درباره کشتار جمعی صحبت کنیم. در آن صحنه میتوانیم درباره کشته شدن بیگناهان صحبت کنیم. حتی بدون جانبداری از روسیه و یا اکراین میتوانیم درباره این مقوله صحبت کنیم
* با این نگاه احساس میشود مرزبندی مشخصی برای فیلمسازی دارید، در حالی که در صحبتهای ابتدایی آقای آقامحمدلو، تأکید روی یک نگاه انسانی بود. با تعریفی که شما ارائه میدهید، به نظر میرسد بعید است بهعنوان مثال زمانی سراغ جنگ میان روسیه و اکراین برای فیلمسازی یا مستندسازی بروید؟
عباسی: ماجرای منفعت و مصلحت ملی مجزای از این بحث است. ممکن است روزی سراغ این سوژه هم برویم.
* با همین رویکرد جریان مقاومت؟
عباسی: طبیعتاً آن را در جریان مقاومت تعریف نمیکنیم، بلکه بهعنوان سوژهای مرتبط با منافع ملی ممکن است سراغ آن جنگ هم برویم. ما اگر روسیه را در پروژههایی، همپیمان خود بدانیم، طبیعتاً در مواردی به اقدامات آنها هم میپردازیم. باز هم تأکید میکنم که مفهوم عامی که مدنظر ماست، جهاد و شهادت است، اما در نگاه کلیتر ما مستندساز و اساساً فیلمساز «بحران» هستیم. از زاویه بحران اگر به جنگ روسیه و اکراین نگاه کنیم، آن وقت تعریفهایمان تغییر میکند. ممکن است آنجا برویم و درباره کشتار جمعی صحبت کنیم. در آن صحنه میتوانیم درباره کشته شدن بیگناهان صحبت کنیم. حتی بدون جانبداری از روسیه و یا اکراین میتوانیم درباره این مقوله صحبت کنیم. در پاسخ به توسعهطلبیها و کشتارهای جمعی صورت گرفته از سوی اکراین، ممکن است عملیات محدود نظامی از سوی روسیه شکل گرفته باشد. در این مختصات، شما میتوانید براساس منافع ملی خود ورود هم داشته باشید.
در کل ما برای سینمای تألیفی خود، اولویت را برای جهاد و شهادت قرار دادهایم اما ممکن است برمبنای شکلگیری یک بحران به حوزههای دیگر هم ورود کنیم. با این نگاه شاید حتی روزی به پرونده تقابل آمریکا و ونزوئلا هم ورود کنیم. اگر در تعریف محور مقاومت، صرفاً مقاومت اسلامی را مدنظر قرار ندهیم، ممکن است در مواردی اشتراکاتی با روسیه، ونزوئلا، چین و حتی یک کشور کوچک در اتحادیه اروپا پیدا کنیم. با این تعریف هر مقاومت ضدامپریالیسم و ضداستکبار، برای ما معنای مقاومت دارد. اما اگر همین مقاومت را با پسوند اسلامی بخواهیم مورد تأکید قرار دهیم، در حال حاضر محدود به دو جغرافیای سوریه و عراق میشود. اشارهای که آقامصطفی به ماجرای پلاسکو داشت، بیشتر ناظر به موقعیت سینمایی این قصه بود نه اینکه از نظر محتوایی چنین نگاه عامی را مدنظر داشته باشیم.
فرهاد عباسی
* اتفاقاً این اشاره خیلی خوب بود و نشان از یک نگاه انسانی به این موقعیت داشت.
آقامحمدلو: ما معتقدیم نگاه انقلاب اسلامی هم همین است که انسان و حقوق حیاتی او هیچ حد و مرزی ندارد. شعار انقلاب اسلامی همواره این بوده است که ما حامیان مستضعفان هستیم، در هر کجای دنیا که باشند. نگاه جریان مقاومت اسلامی هم از ابتدای شکلگیری همین بوده است. زمانی که ما عازم جنگ سوریه شدیم، واقعیت این است که خود من، با کلی شبهه به آنجا رفتم. ولی در کف میدان حق و باطل را شناختیم و برایمان مشخص شد که در این میدان چه کسی دارد از حقوق انسانی دفاع میکند. شهرهایی بودند که هیچ ارتباطی به ایران و یا حتی شیعیان نداشتند اما ما برای آنها خون دادیم تا آزاد شوند. در همه این موقعیتهای بحرانی، وقتی به «انسان» نزدیک میشوید، حرفهای مشترکی میشنوید.
خاطرم هست خانمی که اشاره کردم خاطرهاش جرقه اولیه شکلگیری ایده فیلم «اسما» شد، امدادگری بود که در یک ساختمان نیمهکاره، به همراه دخترانش زندگی سختی را سپری میکرد. از او پرسیدم اگر جنگ تمام شود، چه کار میکنی؟ او در جواب گفت، این جنگ هیچگاه برای من تمام میشود. هر جای دنیا که کودکی وجود داشته باشد و قلبش بلرزد و یا در هر جای این کره خاکی اگر انسانی وجود داشته باشد که به واسطه هجمه و حمله دیگری، حقوق حیاتی و اولیهاش تضییع شده باشد، من در آنجا حضور خواهم داشت. من فکر میکنم «ابرقهرمان» واقعی، از جنس این زن است. این مانیفست است که از نظر ما قهرمان میسازد و شخصیت اصلی فیلم «اسما» هم چنین نگاهی دارد.
روی اسم فیلم هم اساساً خیلی بحث و گفتگو کردیم. حین نگارش آخرین نسخه بازنویسی فیلمنامه، آیهای از قرآن به ذهنم رسید که در آن فرشتگان به خداوند میگویند، تو چرا انسان را خلق میکنی، در حالی که اینقدر خونریزی به راه میاندازد؟ فرشتگان وقتی این سوال را مطرح میکنند، تصویری مشابه کاراکتر «حسام» در فیلم ما، از انسانها دارند. کاراکتری که اتفاقاً او هم خودش را مجاهد میداند. خداوند اما در پاسخ فرشتگان میگوید من چیزی را میدانم که شما نمیدانید و در ادامه میگوید «اسما» را به انسان آموختیم. آنچه در قالب فضائل به انسان آموخته شده، به نظرم در کاراکتر اسماءی داستان ما متبلور شده است. از این منظر احساس کردم فیلم ما میتواند ترجمان و تفسیری از همین آیه قرآن باشد و به همین دلیل اسم شخصیت اصلی و اسم فیلم را اینگونه انتخاب کردیم.
آقامحمدلو: همرزمی داشتیم که اسیر داعشیاش به او میگفت بطری آبت را به من بده تا برای نمازم وضو بگیرم. وقتی همرمز ما میگفت خودم به آن احتیاج دارم تا نماز بخوانم، آن داعشی میگفت، نماز شما که نماز نیست! لااقل بگذارید ما نمازمان را بخوانیم! اتفاقاً همرزم ما هم آب را به او میداد تا نمازش را بخواند * اتفاقاً به نکته جالبی از فضای فیلم اشاره کردید و آن اینکه هر دو سوی ماجرا خود را مجاهد و در جبهه حق تصور میکنند. حتی آن تروریست هم تصویر یک متخاصم و متجاوز را از خود ندارد.
آقامحمدلو: در جنگ سوریه ما با صحنهای مواجه هستیم که هم این سوی میدان میگوید الله اکبر، هم آن سوی میدان. هم این سوی میدان خودش را مسلمان میدانست و هم آن سوی میدان. در چنین شرایطی تشخیص حق و باطل از بیرون شاید سخت باشد، اما وقتی به انسانها نزدیک میشدیم و ریزهکاریهای جاری در میدان جنگ را مدنظر قرار میدادیم، حق و باطل به راحتی قابل تشخیص میشد. کافی بود به این نکته توجه داشته باشی که در میدان این تقابل، حامی کودکان بیپناه کدام سمت است؟ چه کسی فقط به میدان آمده است تا مدافع خانه و سرزمین خود باشد؟ کدام سمت میدان وقتی اسیر میگیرد، با رأفت انسانی و اسلامی با او برخورد میکند؟ اسیر یک انسان تسلیمشده است و ما بارها در این میدان شاهد بودیم که در آن طرف وقتی کسی را به اسارت میگرفتند، او را شکنجه میکردند و به بدترین شکل میکشتند و سر میبریدند، صرفاً برای آنکه فضای ارعاب و وحشت ایجاد کنند.
در عین حال به شخصه زمانی که حدود ۳۰ روز در استان ادلب و در زمان سقوط این استان سوریه، در آنجا حضور داشتم، به چشم میدیدم که وقتی از طرف مقابل اسیر میگرفتیم، چگونه با آنها رفتار میکردیم. در آن منطقه تنها خرما و آب در اختیار داشتیم. هر روز یک بطری آب و چند خرما به ما میدادند و میگفتند این هم سهم شماست و هم سهم اسیر شما. همرزمی داشتیم که اسیر داعشیاش به او میگفت بطری آبت را به من بده تا برای نمازم وضو بگیرم. وقتی همرمز ما میگفت خودم به آن احتیاج دارم تا نماز بخوانم، آن داعشی میگفت، نماز شما که نماز نیست! لااقل بگذارید ما نمازمان را بخوانیم! اتفاقاً همرزم ما هم آب را به او میداد تا نمازش را بخواند.
شاید باور نکنید بعد از روز هشتم یا نهم که آمدند تا این اسرای داعشی را تحویل ارتش سوریه بدهیم، تمام این اسرا عین ابر بهار اشک میریختند که ما را تحویل ندهید! حتی همان فرد اسیرشده هم متوجه شده بود که در این میدان، با یک انسان مواجه است. اگر در میدان بحران، به انسانها نزدیک شویم، به راحتی میتوانیم حق و باطل را از یکدیگر تشخیص دهیم. درست است که «حسام» و «اسما» هر دو در فیلم ما خود را مجاهد میدانند، اما رفتار و حساسیتهای هر دو مشخص است و مخاطب میتواند نسبت به آنها قضاوت داشته باشد.
عباسی: در یک نگاه کلی و درباره ماجرای سوریه شاید تا حوالی سالهای ۹۵ و ۹۶ همچنان فضا برای مخاطبان عادی مبهم بود و حتی اظهاراتی مطرح میشد مبنیبر اینکه آنها به سوریه رفتهاند تا از یک دیکتاتور حمایت کنند، اما الان چنین شبههای لااقل در لبنان وجود ندارد. شاید اینجا برخی هنوز شبههای داشته باشند که به دلیل ضعف ما در تبیین است، اما سیدحسن میگفت ما با یکبار سخنرانی، توانستیم فضا را آرام کنیم و همه متوجه شدند که در سوریه چه اتفاقاتی در جریان است.
نمیدانم چرا در ایران این اتفاق رخ نمیدهد، بخش عمدهای از آن به ضعف عملکرد دستگاه رسانهای ما بازمیگردد. با این وجود بازهم با توجه به اقداماتی که داعش در سالهای ۹۷ و ۹۸ رقم زد، دیگر بعید میدانم لااقل درباره حق و باطل در این جبهه، شبههای برای کسی باقی مانده باشد. واقعیتها بعدها نشان داد آنکه با اغتشاش در سوریه به خیابان آمده بود و شعار میداد ما میخواهیم نظام برود اما بدیلی برای آن نظام نداشت، چه خطایی کرده بود.
عباسی: حاج قاسم صبح در سوریه بود و ظهر در عراق، در میانه جنگ و خونریزی و کشت و کشتار. اما مثلاً در ایام فاطمیه، شب که میشد خودش را به حسینیه حضرت آقا میرساند و در همان صف اول مینشست. این فرد در طول مبارزه بیشترین خشونت را به چشم دیده اما با همان خط اول روضه مداح، اولین نفری است که متأثر میشود و به گریه میافتد. پس تفاوتی در اینجا وجود دارد «حسام» هم در داستان ما طبیعتاً خودش را حق میداند، اما مخاطب به راحتی میتواند تصمیم بگیرد که حسام حق است یا اسماً. قضاوت ما درباره این موقعیت کاملاً صریح است. برای مرز میان جنگ و جهاد، مثالی میزنم. فردی که کاملاً صبغه نظامی دارد اما روحیهاش جهادی است، نگاهش به میدان درگیری و مبارزه همواره جهادی بوده و خود را ملتزم به آداب جهاد میداند، میشود حاج قاسم. ایشان صبح در سوریه بود و ظهر در عراق، در میانه جنگ و خونریزی و کشت و کشتار. اما مثلاً در ایام فاطمیه، شب که میشد خودش را به حسینیه حضرت آقا میرساند و در همان صف اول مینشست. این فرد در طول مبارزه بیشترین خشونت را به چشم دیده اما با همان خط اول روضه مداح، اولین نفری است که متأثر میشود و به گریه میافتد. پس تفاوتی در اینجا وجود دارد. اینکه برخی هنوز نمیدانند در سوریه چه اتفاقاتی رخ داده، به این دلیل است که غربیها از دو ساعت درگیری خود، ۲۰ سریال میسازند اما ما از ۱۰ سال درگیری خود حتی یک سریال هم نساختهایم!
* در فیلم دیالوگهایی وجود دارد که فراتر از موقعیت انسانی موجود، بهصورت مستقیم به دولت سوریه و وضعیت حامیانش اشاره میکند. با توجه به اینکه فیلم شما قرار است مخاطب بینالمللی هم داشته باشد، فکر نمیکنید فاصله گرفتن از آن موقعیت انسانی صرف و نزدیک شدن به طرح گزارههای سیاسی صریح، امکان همراهی مخاطب بینالمللی با فیلم را کاهش میدهد؟
آقامحمدلو: همین الان فیلم در جشنوارههای آرژانتین، مصر و استونی پذیرفته شده است.
عباسی: اگر منظورتان از مخاطب بینالمللی، مخاطب منطقهای است که باید بگویم آنها خیلی شفافتر از مخاطبان ایرانی در جریان بحران سوریه قرار دارند. به تعبیری این فیلم اگر در سوریه نمایش داده شود، همه متوجه موقعیت کاراکترها میشود.
* بحث این است که این جنس خطکشی و موضعگیری در روایت آیا در تناقض با دیدگاه اولیه شما مبنیبر پرداختن به یک موقعیت انسانی نیست؟
عباسی: این تناقض نیست. بالاخره ذهن همه ما خطکشیهایی دارد. یکی در قالب پستمدرن و دیگری بهصورت سنتی. ما نسبت به مسئلهای که درباره آن شناخت داریم، قطعاً در ذهنمان خطکشیهایی داریم. مگر میشود خطکشی نداشته باشیم؟
آقامحمدلو: اصولاً در جنگ انسانها میکشتند و کشته میشوند.
* و به همین دلیل «جنگ» همواره زشت است.
عباسی: البته میتواند همیشه زشت نباشد. یک طرف جنگ میتواند متجاوز باشد و طرف دیگر میتواند کسی باشد که دارد از خانه و زندگی خود دفاع میکند. اگر من به شما حمله کنم و بخواهم تلفن همراه شما را سرقت کنم و شما در واکنش به حرکت من، ضربهای به من وارد کنید، آیا ضربه شما کار قبیحی است؟
* صحبت ما درباره «جنگ» است نه «دفاع». جنگ قطعاً همیشه بد است.
عباسی: طرف جنگ مهم است. اساساً شما یک درگیری غیردینی را در نظر بگیرید. اگر همسایهای با اتکا به قدرتی که دارد بخشی از ملک شما را تصرف کرده باشد، شما ناگزیر از منازعه با او هستید. این منازعه در تصویر کلان میشود، جنگ. جنگ اگر بد است، از طرف آن کسی بد است که آغازکننده بوده است. در مقابل او ما باید بتوانیم حق خود را استیفا کنیم. بله درباره مفهوم عام «جنگ» و اینکه در آن آدمها کشته میشوند، میتوان پذیرفت که جنگ بد است، اما کسی که مورد تهاجم قرار گرفته است، باید بجنگد تا آزاد شود. کمااینکه ما ۸ سال جنگیدیم تا کشورمان از دست نرود. از نگاه کسی که مورد تهاجم قرار گرفته است میگویم که جنگ بد نیست.
آقامحمدلو: شما احتمالاً فیلم «سهتیغ ارهای» را دیدهاید.
* بله. ساخته مل گیبسون.
آقامحمدلو: در آن فیلم هم شما همین خطکشیها را میبینید. اساساً آن فیلم ساخته شده است تا مانند فیلم «اسما» خطکشی کند. اصولاً در جنگها آدمها میمیرند و کشتار صورت میگیرد. در نقطه مقابل اما در جهاد، شما به دنبال احیای نفوس هستید. در جهاد به میدان میروید تا کسی نمیرد. در جهاد به میدان میروی تا کسی آواره و جایی ویرانه نشود، ولو به قیمت خونت. بد نیست بدانید فیلمنامه همین فیلم «اسما» در برخی مؤسسات انقلابی نزدیک ۳ سال خاک خورد چرا که میگفتند میترسیم این فیلم تبدیل به یک اثر ضدجنگ شود. به همین دلیل میگفتند بابت ساخت آن ریسک نمیکنیم. فیلم ما بهوضوح آمده است بگوید من علیه مفهوم «جنگ» هستم که «حسام» آن را نمایندگی میکند و مدافع مواجهه انسانی با جنگ از جنس دفاع از یک نوزاد هستم که «اسما» نماینده آن است. این همان شیوهای از جهاد است که ملگیبسون در نوشته ابتدایی فیلمش، خیلی گلدرشت به آن اشاره میکند. من وقتی فیلم شروع شد احساس کردم یک فیلمساز مسلمان و انقلابی آن را ساخته است.
عباسی: اساساً در هالیوود آنقدر خط و خطوط زیاد و پررنگ است که نمیدانم چرا کسی به آنها نمیپردازند. اتفاقاً در فیلمهای آنها خیلی قضاوتها تندتر و رادیکالتر است. اما وقتی نوبت به ما میرسد، میخواهیم با خط و خطوط صحبت نکنیم.
آقامحمدلو: من اساساً از ابتدای ورودم به سینمای نیمهحرفهای یک انگیزه جدی داشتم و آن هم ناظر به این آیه قرآن بود که هر کس یک نفس را احیا کند، گویی همه دنیا را احیا کرده، این احیای نفس مهمترین انگیزه من از فیلمسازی است. فستیوالها و جشنوارهها برای آن است که بتوانیم فیلمهایمان را در کنار یکدیگر ببینم اما همه سیمرغها و فانوسها و جوایز، وهمیات است. هدف اصلی این است که بتوانیم قلبی را با مفهومی که احساس میکنیم برحق است، همراه کنیم تا شاید یک نسل را احیا کنیم. به همین دلیل است که ما رسالت خود میدانیم در هر بحرانی که فیلمسازی در آن حاضر نیست، سریع حاضر شویم. نگاه ما به سینما این است و وقتی چنین نگاهی به سینما داشته باشید، طبیعتاً حق شعار دادن و ارائه مانیفست را هم برای خود محفوظ میدانید، کمااینکه در همه فیلمهایم سعی کردم این حق را لحاظ کنم.
آقامحمدلو: اتفاق خوب دیگری که در جشنواره امسال شاهد بودیم، شکست ایده «تحریم جشنواره» بود. در همین روزهای برگزاری شاهد بودیم همان فیلمسازی که نوشتهای در اعتراض به جشنواره و برای تحریم آن منتشر کرده و باعث شده بود برخی امتیازات بینالمللی فستیوال فیلم کوتاه معلق شود، آمده است و رقابت جدی برای دیده شدن فیلمش دارد! * فیلم شما از آثار راهیافته به سیونهمین جشنواره فیلم کوتاه تهران است و حتماً در روزهای اخیر به تماشای فیلمهای همکاران خود هم نشستهاید. کمی از حس و حال جشنواره و فیلمها برایمان بگویید.
آقامحمدلو: رویکرد جشنواره امسال مبنیبر اینکه فیلمهایی از ژانرهای مختلف داشته باشند رویکرد بسیار خوبی بود و باعث شد فیلمهای متنوعی را در این جشنواره شاهد باشیم. همین رویکرد اگر در سینمای حرفهای ما هم نشر پیدا کند، اتفاقات بسیار خوبی رخ خواهد داد. در سینمای امروز، تنها فیلمهای ملودرام، جنگی و طنز داریم و این مسئله میتواند با تنوع ژانرها برطرف شود. اتفاق خوب دیگری که در جشنواره امسال شاهد بودیم، شکست ایده «تحریم جشنواره» بود. در همین روزهای برگزاری شاهد بودیم همان فیلمسازی که نوشتهای در اعتراض به جشنواره و برای تحریم آن منتشر کرده و باعث شده بود برخی امتیازات بینالمللی فستیوال فیلم کوتاه معلق شود، آمده است و رقابت جدی برای دیده شدن فیلمش دارد! همان فیلمسازی که سردمدار این جریان بود، حالا در جشنواره حضور دارد و دارد میجنگد برای کسب عنوان بهترین فیلم. به نظرم این اتفاق بسیار خوبی است.
جشنواره امسال واقعاً فضای بازی داشت. اتفاقاً شاهد یک بام و دو هوای جریان روشنفکری در مواجهه با ماجرای تحریم جشنواره هم بودیم! بخش عمدهای از فیلمهای حاضر در جشنواره امسال، شاخصههای فیلمهای شبهروشنفکری را دارد. البته به واسطه حضور آقای آذرپندار و دوستان انقلابی، جشنواره امسال برخلاف دورههای گذشته، دچار استبداد نیست و رقابت سنگینی میان آثار در جریان است.
جالب اینکه در همین جشنواره ۸۰ درصد فیلمها نشانههای شبهروشنفکرانه مانند تخت خواب و خیانت و الفاظ رکیک را دارند! حتی بخشی از این آثار دچار ابهامگویی و عدم پایانبندی روشن هستند. دوستان روشنفکر در پاسخ به ما میگویند مخاطب هم باید فکر کند و سینمای ما مانند سینمای شما شعاری نیست! این جریان اما لایه دیگری هم دارد که مربوط به ضعف روایت و قصهگویی میشود. ۹۰ درصد فیلمهای امسال که اتفاقاً ایدههای مرکزی بسیار جذابی هم دارند، دچار ضعف معنا هستند. سینمای شبهروشنفکری ما همواره با بحران روایت و قصهگویی مواجه بوده است.
* یعنی الان فیلم خودتان «اسما» را از این بحران جدا میدانید!؟
آقامحمدلو: (باخنده) ما که آمدهایم شعار بدهیم و حرف گلدرشتمان هم در فیلم مشخص است! طبیعتاً دیگر گرفتار بحران روایت و معنا نیستیم.