به گزارش پایگاه خبری افشاگری/صادق وفایی: دومینبخش از پرونده مربوط به بررسی کتاب «کوهستان آتش» نوشته گلعلی بابایی امروز منتشر میشود. در اینبخش از پرونده، فرازهایی از تاریخ جنگ و لشگر ۲۷ محمدرسولالله (ص) را مرور میکنیم که لشگر موردنظر با فرماندهی شهید محمدابراهیم همت وارد عملیات والفجر ۳ شد و پیروز از آن بیرون آمد. در آنبرهه همت پس از شکستهای والفجر مقدماتی و والفجر یک، معتقد بود باید جبهه جدیدی در غرب مقابل دشمن باز کرد و شیوه نبرد در دو والفجر پشتسر گذاشته شده را تصحیح کرد. اینمباحث در قسمت اول پرونده کتاب «کوهستان آتش»: گلایههای همت از شیوه نبرد در والفجر مقدماتی/چندنوع پاسدار داریم؟ مورد بررسی قرار گرفتهاند.
در بخش دوم، پیروزی در والفجر ۳ و آمادهشدن برای والفجرهای ۴ و ۵ مرور میشود؛ همچنین اسناد و گفتههایی که باعث بروز اختلاف تیم اطلاعاتعملیات لشگر ۲۷ با فرماندهشان محمدابراهیم همت شد. عملیات والفجر ۵ برای عمل در محور بمو، طراحی شده بود که چالش و موانع موجود بر سر راه انجامش و اختلافنظرهای نیروهای اطلاعاتعملیات با همت در لشگر و همچنین اختلافاتی که در ردههای بالاتر وجود داشت، در نهایت موجب لغو اجرای آن شد. در اینبخش از پرنده پیشرو، علل اینواقعه تاریخی را مرور میکنیم.
در ادامه مشروح دومینبخش بررسی کتاب «کوهستان آتش» را میخوانیم؛
* پیروزی والفجر ۳ و شهادت فرماندهان تیپ ذوالفقار در کمین ضدانقلاب
همزمان با آمادهسازی گردانهای لشگر ۲۷ در قلاجه و استمرار ماموریتهای شناسایی در جبهه میانی، دو عملیات نهچندان گسترده توسط یگانهای دیگر نیروی زمینی سپاه و نیروی زمین ارتش در دو محور انجام شدند. عملیات اول، والفجر ۲ با استعداد ۱۶ گردان از نیروی زمینی سپاه و ۶ گردان پیاده و یکگردان مکانیزه از نیروی زمینی ارتش بود که در غرب پیرانشهر برای تسخیر ارتفاعات سرکوب، تصرف پادگان حاجعمران و تسلط بر شهر چومان مصطفی انجام شد. اینعملیات شامگاه ۲۹ تیر ۶۲ آغاز و با موفقیت انجام شد و پس از آن، عملیات دوم، یعنی والفجر ۳ با هدف آزادسازی شهر مهران و ارتفاعات مرزی مشرف بر آن در دستور کار قرارگرفت. در اینعملیات هم بنا بود نیروهای ارتش و سپاه، در دو منطقه مهران و بشکان وارد عمل شوند تا تضمین پیروزی افزایش پیدا کند. اما با شروع عملیات والفجر ۲ در حاجعمران و کمبود نیرو برای ادامه عملیات، اجرای عملیات در منطقه بشکان، معلق شد. بههرحال والفجر ۳ در شامگاه جمعه ۷ مرداد ۶۲ آغاز شد.
پس از شروع والفجر ۳، روی ارتفاع زالوآب، نیروهای دشمن در محاصره ایرانیان قرار داشتند اما بهدلیل کم کاریهای لشگر ۵ نصر در ارتفاع قلاویزان، ۳۴۳ نفر از نیروهای لشگر ۴۱ ثارالله زیرمجموعه قرارگاه فتح ۲، شهید و زخمی بر روی ارتفاع مانده بودند و ارتفاع کماکان در دست دشمن بود. در آنبرهه از لشگر ۵ نصر گزارشات ضد و نقیض به قرارگاه نجف میرسید. یعنی اخبار آنگونه که بود به فرماندهی گزارش نمیشد. بهعنوان مثال فرماندهی لشگر ۵، ساعت ۱:۴۵ نیمه شب خبر داد ارتفاعات زالوآب به تصرف درآمده اما ساعت ۸ صبح معلوم شد نهتنها زالواب در دست دشمن باقی مانده، بلکه پاسگاه زالوآب هم سقوط نکرده است.
عباس برقی جانشین فرمانده تیپ ذوالفقار که همراه اینگروه بوده، با وجود زخمهای زیاد و اصابت ۹ گلوله و حتی خوردن تیر خلاص، تنها فردی است که از آنحادثه زنده مانده و پس از سالها خاطره آن را تعریف کرده است. عاملان اینکمین از مرز عراق وارد منطقه شده و به گفته شاهدان عینی، ۴ نفر بودهاند. اینافراد سوار بر یکدستگاه پژو ۵۰۴ نزدیک محل کمین متوقف شده و وانمود میکردند در حال تعمیر اتومبیل معیوب خود هستندیکهفته پس از شروع عملیات والفجر ۳، ارتفاع ۳۴۳ معروف به کلهقندی همچنان در تصرف تیپ ۴۱۷ کوهستانی سپاه دوم دشمن بود و فرماندهان ایرانی به ایننتیجه رسیدند باید لشگر ۲۷ رابه کار بگیرند. در نتیجه محسن رضایی و سیدرحیم صفوی با هلیکوپتر به اردوگاه قلاجه رفته و با همت در اینباره صحبت کردند. براساس تدبیر همت بنا شد گردانهای کمیل و مقداد از تیپ ۱ عمار همراه با تیپ ۴ مکانیزه ذوالفقار، عازم منطقه عملیات والفجر ۳ شوند. در ادامه ماموریت تصرف ارتفاع ۳۴۳ به گردان کمیل سپرده شد و یکی از گروهانهای گردان مقداد هم به استعداد رزمی گردان کمیل افزوده شد. از آنجا که لشگر ۵ نصر امکانات ادوات موشکی و ضد زره مناسبی نداشت، تیپ ۴ مکانیزه ذوالفقار هم مامور شد در اختیار لشگر ۵ نصر وارد عمل شود. ارتفاع کلهقندی بر شهر مهران و جادههای مواصلاتی مهران-دهلران و مهران-ایلام اشراف دارد و بهدلیل شرایط ویژه منطقه عملیات و کمبود زمان، امکان شناسایی دقیق پیش از عملیات برای نیروهای لشگر ۲۷ وجود نداشت. ضمن اینکه نیروهای تیپ ۴۱۷ کوهستانی عراق، روی ارتفاع کلهقندی بین ۸۰۰ تا ۹۰۰ نفر بودند، در حالیکه نیروهای گردان کمیل ۴۰۰ تن بودند. با اینحال، خیلی زود و در زمانی کوتاه از شروع اقدام نیروهای گردان کمیل، ارتفاع ۳۴۳ آزاد شد و فرمانده تیپ عراقی یعنی سرهنگ جاسم التکریتی که از نزدیکان صدام بود به اسارت درآمد. در ایندرگیری، تیپ ذوالفقار توانست با شلیک ۸ موشک تاو، ۷ دستگاه تانک دشمن را منهدم کند و یکفروند هلیکوپتر تیپ یکم هوانیروز دشمن نیز ساقط شد. عباس برقی معاون وقت تیپ ذوالفقار در خاطرات خود گفته عزیز جعفری فرمانده قرارگاه نجف وقتی از اینماجرا مطلع شد، نامهای به قرارگاه نوشت تا ۱۰ تیر دیگر موشک تاو در اختیار تیپ ذوالفقار قرار بگیرد. در ادامه ایناتفاقات در گفتگویی که همت با غلامعلی رشید داشت، گزارش داد نیروهای تیپ ذوالفقار با سهدستگاه موشکانداز تاو، حدود ۲۰ تانک عراقی را منهدم کرده و علاوه بر تاو، سهقبضه موشکانداز میلان هم داشتهاند. همچنین ۷ یا ۸ تانک هم به غنیمت گرفته شده است. رشید نیز با ارائه آمار کلی، از نابودی ۱۲۰ تانک و ۱۰ هلیکوپتر دشمن خبر داد. اینپیروزیها در مرحله دوم عملیات والفجر ۳ باعث شد حجتالاسلام خامنهای رئیسجمهور وقت پیام تشکری برای رزمندگان عملکننده ارسال کند.
یکی از کتابهایی که گلعلی بابایی در «کوهستان سرد» از آن نام برده، «طولانیترین جنگ؛ رویارویی نظامی ایران و عراق» اثر دیلیپ هیرو نویسنده هندیتبار انگلیسی است که در کتاب خود درفرازهای مربوط به عملیات والفجر ۳ با صدام همدردی کرده است. ایننویسنده در حالی که برآورد نیروی زرهی ایران را تا آنزمان ۷۰۰ تا هزار تانک و هزار اراده توپ برآورده کرده، نوشته بود: «اینتجهیزات حتی از نظر استانداردهای منطقهای نیز، تنها یکسوم تجهیزات مورد نیاز برای یک نیروی ۶۰۰ هزار نفری محسوب میشد. ایران گرچه محمولههای عمده تسلیحاتی مورد نیاز [یگانهای پیادهنظام] خود را از کره شمالی وارد کرده بود و تجهیزات بسیاری نیز از عراقیها به غنیمت گرفته بود، اما ضایعات وارده به تجهیزاتش همانند تلفات نیروی انسانی اینکشور فراوان بود.» (صفحه ۱۸۳)
ضایعه مهمی که در اینمقطع از تاریخ لشگر ۲۷ به وجود آمد، شهادت فرماندهان تیپ ذوالفقار بهواسطه کمین نیروهای کومله بود. پس از پیروزی در والفجر ۳، محسن نورانی فرمانده تیپ، محمدتقی پکوک فرمانده واحد موشکانداز ۱۰۷ تیپ بههمراه ۷ رزمنده دیگر در جاده اسلامآباد به قلاجه به کمین نیروهای کومله خورده و شهید شدند. عباس برقی جانشین فرمانده تیپ ذوالفقار که همراه اینگروه بوده، با وجود زخمهای زیاد و اصابت ۹ گلوله و حتی خوردن تیر خلاص، تنها فردی است که پس از آنحادثه زنده مانده و پس از سالها خاطره آن را تعریف کرده است. عاملان اینکمین از مرز عراق وارد منطقه شده و به گفته شاهدان عینی، ۴ نفر بودهاند. اینافراد سوار بر یکدستگاه پژو ۵۰۴ نزدیک محل کمین متوقف شده و وانمود میکردند در حال تعمیر اتومبیل معیوب خود هستند.
در هرحال، ضربه به تیپ ذوالفقار، با وجود دستاوردهایش در والفجر ۳ که منجر به نابودی ۵۶ تانک دشمن در بازه زمانی ۵ روز شد، بیدلیل نبوده است. قابل ذکر است که نیروهای اینتیپ با موشکهای میلان، تاو، مالیوتکا و توپ ۱۰۶ اینتلفات را از نیروی زرهی دشمن گرفته بودند.
سردار عباس برقی؛ تنها فردی که از حادثه کمین کومله زنده باقی ماند
* شروع شناساییهای جبهه میانی با ابتکار همت
محمدابراهیم همت معتقد بود زمینهای عارضهدار غرب کشور، هم از میزان تلفات نیروی انسانی کم میکنند هم جنگیدن را لذتبخشتر میکنند. بههمیندلیل همانطور که اشاره شد، پیش از انتقال لشگر ۲۷ به قلاجه، تیمهای شناسایی واحد اطلاعات عملیات لشگر ۲۷ وقتی لشگر هنوز در دوکوهه مستقر بود، از روز پنجشنبه ۱۵ اردیبهشت ۶۲ در یکی از مدارس متروکه شهر سرپلذهاب مستقر شدند و با دستور همت، کار شناسایی جبهه میانی را شروع و تیمهای شناسایی را در گستره ۷۰ کیلومتری از تیغه کوه بمو تا ارتفاع آقداغ فعال کردند. اهمیت منطقه آقداغ در این بود که اگر هرکدام از طرفین جنگ آن را در اختیار میگرفت، میتوانست روی کل جبهه دشمن، اشراف و دید موثر داشته باشد.
سعید قاسمی مسئول وقت واحد اطلاعات عملیات لشگر ۲۷ در روایتی که درباره شناساییهای آنمقطع در فصل پنجم «کوهستان آتش» با عنوان «شناسایی بمو-دربندیخان؛ پرسه در یالها و شیارها» چاپ شده، گفته اینویژگی در ذات همت بود که اگر شورای عالی دفاع و قرارگاه خاتم هم چیزی از او نمیخواستند، او به ابتکار خودش میرفت و به همه محورهای عملیاتی سرک میکشید و برای خودش، منطقهای جدید پیدا میکرد. قاسمی در مصاحبهای که اسفند ۹۲ با نشر صاعقه داشته، گفته او و نیروهای اطلاعات عملیات در ۱۰ روز اول اینشناساییها فهمیدند فرماندهان ارشد سپاه در قرارگاه خاتم، علاقهای برای رفتن به سمت خانقین عراق ندارند. اما شناساییهای خودانگیخته (با دستور همت) از قرهتو تا آقداغ به عملیاتی منجر نشدند. چون همت دنبال این نبود که در اینجا با یک تکِ جبههای متحمل تلفات سنگین شود. بلکه دنبال پیدا کردن زمینی بود که به لشگر ۲۷ قابلیت یا امکان پهلو گرفتن از دشمن را بدهد.
اگر سد دربندیخان تصرف میشد، ضربه مهلکی به ارتش عراق میخورد. گذشته از انهدام تاسیسات تولید برق، آب دریاچه پشت سد، شهر خانقین را غرق میکرد و به حوالی بغداد میرسید. البته شهر خانقین، آنروزها مثل دیگرشهرهای مرزی، خالی از سکنه بود و فقط نظامیان در آن حضور داشتندپس از اطلاع از عدم علاقه فرماندهان ارشد سپاه برای عمل در سمت و سوی خانقین، همت در روزهای پایانی اردیبهشت ۶۲ محور شناسایی نیروهای اطلاعات عملیات لشگرش را بر بمو-دربندیخان قرار داد. یعنی شناسایی کوه آقداغ در محور قصر شیرین – سرپل ذهاب از دستور کار خارج شد و به منطقه جدیدی رو آورده شد که عبارت بود از دربندیخان عراق و کار روی کوهی نفوذناپذیر بهنام بمو. هدف، شناسایی منطقه و سد دربندیخان عراق بود تا عملیات والفجر ۵ در آنمنطقه اجرا شود. منطقه مرزی دربندیخان در شمال دشت ذهاب و غرب شهرستان جوانرود استان کرمانشاه واقع شده است. هزمان با کار تیمهای شناسایی، همت خود با هدف طراحی دقیق اجرای عملیات تصرف سد دربندیخان، ضمن مراجعه به نمونههای مشابه اینسد در داخل کشور، از نزدیک با جزئیات و شکل و اندازه تاسیسات سدها آشنا میشد. حسین اللهکرم مسئول وقت واحد طرح و شناسایی لشگر ۲۷، یکی از افرادی است که همراه همت به تهران آمد و از تاسیسات سد کرج بازدید کرد. چون اندازه و شکل ظاهری اینسد، شباهت زیادی به سد دربندیخان دارد.
در دو جبهه میانی و شمالی جنگ، بهترتیب دو سپاه دوم و یکم از نیروی زمینی ارتش عراق مقابل ایران میجنگیدند که سپاه دوم در خطی به طول تقریبی ۴۰۰ کیلومتر از جبهه بغداد حراست میکرد. اللهکرم درباره آنبرهه در صفحات ۸۸ و ۸۹ کتاب «خاطرات شناسایی منطقه قصر شیرین و دشت ذهاب» گفته «اگر سد دربندیخان تصرف میشد، ضربه مهلکی به ارتش عراق میخورد. گذشته از انهدام تاسیسات تولید برق، آب دریاچه پشت سد، شهر خانقین را غرق میکرد و به حوالی بغداد میرسید. البته شهر خانقین، آنروزها مثل دیگرشهرهای مرزی، خالی از سکنه بود و فقط نظامیان در آن حضور داشتند. خانقین مهمترین و بزرگترین عقبه تدارکاتی و پشتیبانی سپاه دوم ارتش عراق به شمار میآمد.»
در ادامه شناساییها و اتفاقات، در جریان گزینش مناطق جبهه میانی برای عملیات علیه عراق، دو منطقه در نظر گرفته شد، یکی عملیات در محور بمو-دربندیخان و دیگری عملیات در دشت شیلر. که سیدعلی خامنهای رئیس و اکبر هاشمی رفسنجانی سخنگوی شورای عالی دفاع به ایننتیجه رسیده بودند عملیات در محور بمو-دربندیخان به لشگر ۲۷ واگذار شود.
اما در ادامه اتفاقات، حجم بالای فشار روحی و جسمی بر نیروهای واحد اطلاعات عملیات لشگر ۲۷در فعالیتهای شبانهروزی شناسایی بمو، موجب شد سوءتفاهم و اختلافی بین مجید زادبود جانشین واحد اطلاعات عملیات و محمدابرهیم همت فرمانده لشگر، پیش باید که در نتیجه آن زادبود، به تهران برگشت و ۲۶ شبانهروز (۷مرداد تا ۲ شهریور) از روند شناساییها دور ماند. اما در نهایت بار دیگر به لشگر ۲۷ برگشت. زادبود خود در یادداشتهای روزانه شخصیاش (۷ مرداد ۶۲) نوشته در جلسهای که حضور نداشته، همت مطالبی راجع به او گفته که در نتیجه دلگیر شده است.
وقتی در آنروزها به امام خمینی (ره) گفته شد قرار است عملیات آینده، به انفجار یک سد در عراق بیانجامد، ایشان گفتند اگر در این اتفاق به مردم عراق آسیب برسد، حق انجامش را ندارید. چون به لحاظ شرعی ایراد دارد. در نتیجه برنامه انفجار سد دربندیخان از اهداف عملیات والفجر ۵ حذف شددر جریان شناساییهای مورد اشاره، حضور عناصر مسلح احزاب ضدانقلاب خطرناک عنوان شد و همت هم در یکی از جلسات توجیهی پیش از شروع عملیات در روز ۱۳ شهریور ۶۲ در قرارگاه خاتمالانبیا از حضور ۸ نفر از اعضای کردزبان سازمان مجاهدین خلق در منطقه و مزاحمت گشتیهای ضدانقلاب برای نیروهای اطلاعات عملیات خبر داد. البته نباید حضور نیروهای حزب دموکرات کردستان عراق تحت امر مسعود بارزانی را که با ایران همکاری داشتند، در آنبرهه از نظر دور داشت که استقرارشان در شمال عراق، به نفع ایران بود. ایننیروها از مدتها قبل با ایران همکاری داشتند. جعفر جهروتیزاده فرمانده وقت گردان تخریب لشگر ۲۷ که برای انجام یکی از ماموریتهای شناسایی منطقه، همراه همت و فرماندهان دیگر برای دیدن سد دربندیخان راهی کوهستانها شده بود، گفته دشمن در آنزمان، یکلشگر خود را در دامنه جنوبی زیمناکوه یعنی تاسیسات سد مستقر کرده بود و با توجه به اهمیت اینسد، حق داشت آن را مانند نگین در بر بگیرد. در اینشناسایی، یکی از فرماندهان نیروهای حزب دموکرات کردستان به جمع افزوده میشود و همت سر صحبت را با او باز میکند. بین اعضای اینتیم شناسایی، عباس کریمی هم مانند همت و جهروتیزاده، سابقه آشنایی دیرینه با کردهای مخالف صدام را داشت.
در اینشناسایی، همت و همراهانش تا ۲۰ کیلومتری شهر حلبچه در عراق نفوذ کردند و در اینشناسایی بود که طرح انفجار سد دربندیخان و تونل قاشتی که باعث رسیدن نیروهای عراقی به سد میشد، در دستور کار قرار گرفت.
وقتی آب پشت سد دربندیخان رها میشد، از خانقین تا حومه شرقی بغداد، به ویرانهای مبدل میشد. یکپنجم برق عراق قطع میشد، سپاه دوم عراق متلاشی میشد و عقبه جبهه میانی عراق زیر آب میرفت. اما طبق نقل قولی از شهید نورعلی شوشتری که بعدها بیان شد، وقتی در آنروزها به امام خمینی (ره) گفته شد قرار است عملیات آینده، به انفجار یک سد در عراق بیانجامد، ایشان گفتند اگر در این اتفاق به مردم عراق آسیب برسد، حق انجامش را ندارید. چون به لحاظ شرعی ایراد دارد. در نتیجه برنامه انفجار سد دربندیخان از اهداف عملیات والفجر ۵ حذف شد.
همت پس از حضور در شناسایی چندروزه، راهی قرارگاه مرکزی خاتمالانبیا شد و به گفته گلعلی بابایی با مدارک مکتوب و شنیداری بهجا مانده از آنبرهه، به نظر میرسد سرهنگ علی صیاد شیرازی از معدود فرماندهان ارشد قرارگاه مرکزی بوده که از ابتدا با انجام عملیات در محور بمو-دربندیخان موافقت کامل داشته است. او معتقد بود نقشهها و کالکها و گزارشها و عکسهای هوایی برای طراحی اینعملیات سودمند هستند اما مشاهده میانی زمین منطقه عملیاتی، مطلوبترین شیوه برای طراحی است. شناسایی دیوارههای بمو توسط تیمهای شناسایی لشگر ۲۷ ادامه داشت که عملیات والفجر ۲ اواخر تیرماه ۶۲ درجبهه حاج عمران انجام شد. همچنین کمی پس از آن، عملیات والفجر ۳ در مهران انجام شد که صیاد شیرازی در هر دو عملیات حضور داشت. از نظر صیاد شیرازی تنها راه موفقیت در بمو، استفاده ازهلیبُرن نیروها به بام بمو بود. بنابراین تمرینهای سخت نیروهای لشگر ۲۷ برای هلیبرن در بمو، در اردوگاه قلاجه آغاز شد که تا بمو ۵۰ تا ۶۰ کیلومتر هوایی فاصله داشت. لازم به ذکر است که همت هنگام سامان دادن گردانهای لشگر ۲۷ در اردوگاه قلاجه، یک گردان ویژه را با حضور پاسداران زبده و جنگدیده تشکیل داد که گردان ویژه محمدرسولالله (ص) نام گرفت و همین گردان بود که در اینتمرینهای هلیبرن بمو حضور پیدا کرد.
نقشه عملیات موفقیتآمیز والفجر 3
* شروع زمزمههای انجامنشدن علملیات
با گذشت ۳ ماه از ماموریتهای اکتشافی سنگین واحد اطلاعات عملیات لشگر ۲۷ به تدریج زمزمههایی مبنی بر عدم امکان اجرای عملیات در محور بمو-دربندیخان شنیده شد. تعدادی از فرماندهگردانهای لشگر ۲۷ هم پس از بازدید میدانی از زمین عملیات، واکنشهای منفی نشان دادند که خبر اینواکنشها به گوش شهید همت رسید. در نتیجه او در روز ۴ شهریور ۶۲ نشستی توجیهی برای فرماندهان گردانهای لشگر ۲۷ برگزار کرد. همت در اینجلسه ضمن برشماری ۹ عیب و ۱۱ حسن برای عملیات در اینمحور، از نیروی اطلاعات عملیات خود تقدیر کرد و گفت: «دیگر من نبینم وقتی بچههای تیمهای شناسایی ما، یکفرمانده گردان را برای شناسایی خط، با خودشان به جلو میبرند، در مراجعت از دست او بنالند!»
همت گفت: «یا ما بریدهایم، یا خاکبرسر شدهایم که داریم بر سر اسلام منت میگذاریم، چون دچار اینتوهم شدهایم که گویا الان اسلام لنگ امثال ما مانده است. ایننحوه برخورد فرماندهگردان، در یکی از محورها خیلی بر روحیه بچههای اطلاعات عملیات تاثیر منفی گذاشته است. مشخصا در یک یا دو محور.»اینتشر و تذکر همت، بهخاطر گریه تعدادی از نیروهای اطلاعات عملیات نزد او بوده که با وجود زحمات زیاد و تاول پاهایشان از نقزدن فرماندهگردانها گلایه کرده بودند که خطاب به آنها گفته بودند این چه راهکاری است که پیدا کردهاید! همت به فرماندهان گردانها گفت با شنیدن ایندرد دلها، غم سنگینی به دلش نشسته است. او گفت: «یا ما بریدهایم، یا خاکبرسر شدهایم که داریم بر سر اسلام منت میگذاریم، چون دچار اینتوهم شدهایم که گویا الان اسلام لنگ امثال ما مانده است. ایننحوه برخورد فرماندهگردان، در یکی از محورها خیلی بر روحیه بچههای اطلاعات عملیات تاثیر منفی گذاشته است. مشخصا در یک یا دو محور.» (صفحه ۲۴۰) همت همچنین با اشاره به حضور پنجشبانهروزی خودش در جریان شناسایی، به حاضران اینجلسه گفت میشود در اینزمین عمل کرد و اینکار شدنی اما بسیار سخت و دشوار است. او گفت در شناسایی شرکت کرده تا اگر دید اجرای عملیات در اینمنطقه ممکن نیست به تهران برگردد و غیرممکنبودن آن را به مسئولین کشور گزارش دهد. اما انجام عملیات در منطقه مذکور غیرممکن نیست. فرمانده لشگر ۲۷ با انتقاد دوباره از برخی فرماندهگردانها که به نیروهای اطلاعات عملیات گفته بودند در اینزمین نمیشود کار کرد، گفت: «برو روی زمین، قدری بررسی کن، یکمقدار عرق بریز و کار کن!» همچنین در ادامه گفت: «خودتان را تبدیل کنید به آنبچههایی که اوایل جنگ، در عملیاتها حضور داشتند. مثل آنها بشوید!» و سفارش کرد فرماندهگردانها ضمن تقویت فن نقشهخوانیشان، در ماموریتهای شناسایی با نیروهای اطلاعات عملیات خوشبرخورد بوده و با آنها خوش و بش کنند. او با همان مشی و مرام عرفانی خود، بحث با فرماندهان گردان لشگر ۲۷ را اینگونه به پایان برد: «جوری برخورد نکنید که توی ذوق اینها بخورد.» و ادامه داد: «مگر ما که هستیم؟ ابزاریم، وسیلهایم، عروسکایم.» (صفحه ۲۴۳)
همت در اینجلسه عیب کلی موجود در لشگرش را نزدیکبودن اتمام ماموریت سهماهه نیروهای بسیجی اعلام کرد و گفت از اینمساله عذاب وجدان دارد. عداب وجدانی که همت به آن اشاره دارد، مربوط به حضور چندماهه بسیجیهای اعزامی به لشگر، انتظار طولانیشان برای حضور در عملیات و ناکامی آنها برای رسیدن به اینخواسته است که موجب عصبیشدن و کلافگی آنها شده بوده است. ایننیروها بههمیندلیل مدام با فرماندهان گردانهای خود بحث و جدل میکردند. همت همچنین در جلسه مورد اشاره تاکید کرد فرماندهان و نیروهای عقیدتیسیاسی لشگر، در کنار آموزشهای نظامی و رزم، از اجرای کار فکری نسبت به نیروها غافل نباشند. فرمانده لشگر ۲۷ ضمن سفارش مراعات حال نیروهای اطلاعات عملیات به واحد تدارکات، گفت دستور تهیه حنا برای تقویت پوست کف پای ایننیروها، تهیه مچبند پا و چفیه مناسب برای جلوگیری از عرقسوز شدن گردن آنها را صادر کرده است. همچنین به فرماندهان گفت حتیالمقدور نیروها را وادار کنند در اینمنطقه پوتین بپوشند.
یکی از عکسهای یادگاری همت و نیروهای لشگرش در عملیات والفجر ۳
* انتقاد همت از وزارت سپاه، دولت و مجلس
در روزهای شهریور ۶۲ همت دو کار مهم در قلاجه داشت. او جلسات متعدد تشکیل میداد تا هم فرماندهان گردانهایش را به اهمیت عملیات پیشرو واقف و آنها را مجاب کند همراه نیروهای اطلاعات عملیات به شناساییهای عمقی بروند؛ هم نیروهای رزمنده خود را با آموزشهای مناسب و سختگیرانه برای ورود به نبردهای سنگین کوهستانی والفجر ۴ و والفجر ۵ آماده کنند. او در یکی از سخنرانی خود خطاب به فرماندگان تیپ و گردانهای لشگر ۲۷ در قلاجه گفت برای شرکت در عملیات رمضان، وقتی از سوریه به ایران برگشتند، گویی تیپ ۲۷ دوباره از نو تشکیل شد. چون از حیث امکانات، پس از فتح خرمشهر ۱۳۰ قبضه تفنگ دوربیندار و تیربار روسی غنیمتی تیپ به سوریه برده شد و ۶۰۰ قبضه هم به سوریه برده شد و با وجود تلاشهای مختلف، اینادوات به ایران بازگردانده نشدند.
همت گفت وزارت سپاه که برای تامین حوائج لشگر تشکیل شده، جلوی خرید مایحتاج لشگر را گرفته و براساس بخشنامه صادره از طرف وزارت سپاه، مسئولین لشگرها هم اجازه اینکه راسا خرید کنند، ندارند. در نتیجه مسئولان لشگر ۲۷ ناچار شدهاند به تهران بروند و از یک کانال مردمی کمک مالی گرفته و مایحتاج واحدهای خود را بخرند. مجلس هم بهطور سفت و سخت جلوی اینمساله را گرفته استهمت به وزارت سپاه انتقاد کرد و گفت اینوزارت که برای تامین حوائج لشگر تشکیل شده، جلوی خرید مایحتاج لشگر را گرفته و براساس بخشنامه صادره از طرف وزارت سپاه، مسئولین لشگرها هم اجازه اینکه راسا خرید کنند، ندارند. در نتیجه مسئولان لشگر ۲۷ ناچار شدهاند به تهران بروند و از یک کانال مردمی کمک مالی گرفته و مایحتاج واحدهای خود را بخرند. مجلس هم بهطور سفت و سخت جلوی اینمساله را گرفته است. همت گفت اصلا دولت، وزارت سپاه را تشکیل داده تا همین وزارت سپاه زیر چتر خودش باشد، که بتواند خریدهای لشگر ۲۷ را کنترل کند. از نظر مستندات تاریخی، همزمان با همینمضیقهها و کمبودها بود که فرانسه، در روزهای ابتدایی شهریور ۶۲ فرانسه، هواپیماهای سوپراتاندارد را به عراق تحویل داد.
یکی از نکاتی که درباره تاریخ آنبرهه لشگر ۲۷ در فصل ششم کتاب «کوهستان آتش» با عنوان «تدارک نبرد بزرگ» آمده، ذهنیتهای گاه بسیار منفی درباره همت است. یعنی به رغم آنکه همت با برگزاری جلسات منظم توجیهی بسیار، سعی داشت انتقادات و پیشنهادات را بشنود اما اینذهنیتهای منفی علیه او به وجود آمدند که یکی از مهمتریننمونههای آنها گلایه نسبت به کماعتنایی فرمانده لشگر ۲۷ نسبت به سوابق و دیدگاههای کادرهای قدیمی سپاه منطقه ۱۰ تهران و طرد مخالفین بود.
در ادامه اتفاقات، روز ۱۱ شهریور ۶۲ جلسهای در قرارگاه خاتمالانبیا در کرمانشاه برگزار شد که موضوعش آمادهسازی مقدمات اجرای عملیات والفجر ۴ در دهانه شیلر و عملیات والفجر ۵ در محور بمو-دربندیخان بود. در اینجلسه بنا شد سازمان رزم والفجر ۵، هشت گردان از نزاجا و ۳۰ گردان از سپاه باشد. در نتیجه برای تکمیل استعداد عملیاتی، لشگرهای ۳۱ عاشورا، ۱۷ علی بن ابیطالب و تیپ ۱۰ سیدالشهدا در منطقه عملیاتی تحت امر قرارگاه نجف مستقر شوند. سرهنگ صیاد شیرازی هم از تامین ۳۰ فروند هلیکوپتر ترابری سبک ۲۱۴ برای حل مشکل نبود جاده در منطقه خبر داد. مشکلی که بعدا زمان عملیات گریبانگیر شد.
* تذکر و گلایه همت درباره مشکلات پیشِ روی والفجر ۵
کمی پیشتر به سخنان همت درباره مزاحمت ضدانقلاب در منطقه عملیات والفجر ۵ اشاره کردیم که مربوط به سخنان وی در ۱۳ شهریور ۶۲ در جلسه فرماندهان قرارگاههای خاتمالانبیا و نجف است. همت در اینجلسه گزارش داد با توجه به حضور عناصر دشمن و گشتیهای شبهنظامی گروههای تروریستی دموکرات، کومله و مجاهدین خلق، جنس صخرهای زمین عملیات و نبود عقبه مناسب، به نظر میرسد مشکلاتی جدی بر سر راه اجرای عملیات والفجر ۵ در محور بمو-دربندیخان وجود داشته باشد. در همینجلسه بود که مسئولین قرارگاههای نجف از تردید فرماندهان مرکزی خاتمالانبیا برای اجرای عملیات اظهار ناخرسندی کردند که اینمساله باعث شد همت خطاب به غلامعلی رشید و علی شمعخانی بگوید تصمیمهای خود را هر ۲۴ ساعت تغییر میدهند و در حالیکه در تهران یکتصمیم گرفته و ابلاغ میشود و در قرارگاه خاتم هم تصمیمی دیگر اتخاذ میشود. در نتیجه همت به ایندو فرمانده ارشد گفت اگر نمیخواهند روی سد دربندیخان عمل شود، عملیات را تعطیل کنند تا او هم دنبال کار خود برود. جالب است که همت تا این مقطع با وجود گوشزد کردن سختی ها و موانع، اصلا صحبت لغو عملیات را مطرح نکرد.
اینمساله باعث شد همت خطاب به غلامعلی رشید و علی شمعخانی بگوید تصمیمهای خود را هر ۲۴ ساعت تغییر میدهند و در حالیکه در تهران یکتصمیم گرفته و ابلاغ میشود و در قرارگاه خاتم هم تصمیمی دیگر اتخاذ میشود. در نتیجه همت به ایندو فرمانده ارشد گفت اگر نمیخواهند روی سد دربندیخان عمل شود، عملیات را تعطیل کنند تا او هم دنبال کار خود برودپس از اعتراضهای همت، مسئولین قرارگاه خاتمالانبیا بر ضرورت اجرای دو عملیات تاکید کردند و گفتند همزمانی والفجر ۴ با والفجر ۵ باعث کاهش فشار دشمن میشود. همت هم پیشنهاد کرد عملیات والفجر ۴ در دشت شیلر زودتر آغاز شود تا بلافاصله پس از آن، عملیات والفجر ۵ شروع شود. چون در مجموع، بررسیها نشان میداند والفجر ۵ ضریب موفقیت کمتری نسبت به والفجر ۴ دارد و اجرایش نیز دشوارتر است.
در همانحال که در جلسات سران ارشد سپاه در قرارگاه خاتمالانبیا، اجرا یا عدم اجرای والفجر ۵ بهطور مرتب، به بحث گذاشته میشد و همت در وضعیت بلاتکلیف به سر میبرد، بین اینقرارگاه و اردوگاه قلاجه در رفت و آمد بود و با جدیت مثالزدنی، نیروهای لشگرش را از نظر روحیه آماده نگه میداشت. او در جلسه ۲۶ شهریور ۶۲ با حضور در اردوگاه قلاجه با برخی از مسئولین لشگر ۲۷، جلسه و جملات و سفارشهای جالبی داشت که مرور برخی از آنها از صفحه ۲۷۳ کتاب «کوهستان آتش» بیلطف نیست:
* «اینطور نباشد که فرد مجروح در کنار دیگر برادران رزمنده بیافتد و با آه و نالههایش، روحیه بقیه را هم خراب کند.»
* «اینطور نباشد که یک نفر بیسیمچی به دلخواه خودش هرچه را که میخواهد پشت بیسیم بگوید.»
* «من از فرماندهگردانها میخواهم به محض شروع عملیات؛ یکجای خوب و امنی برای خودشان پیدا کنند و در آنجا مستقر بشوند تا بتوانند عملیات را خوب هدایت کنند. معاونشان را هم به جلو بفرستند...»
* «ضمنا مثل عقاب، چهارچشمی حواستان به بیسیمچی خودتان باشد که سر خود و بدون هماهنگی با شما، پشت بیسیم گردانتان هرچه را دلش خواست، به زبان نیاورد!»
سفارش همت درباره جای خوب و امن فرماندهگردانها ناظر به گفتگوی او با حجتالاسلام خامنهای در جلسه شورای عالی دفاع است که حین دریافت گزارش همت درباره شهید شدن ۳۱ فرمانده گردان لشگر ۲۷ تا آنبرهه، حجتالاسلام خامنهای منقلب شد و به او گفت «به چه حقی اجازه دادید اینفرماندهان بروند توی عملیات و به این راحتی شهید بشوند؟» همت در اینباره به نیروهای خود گفت: «آقای خامنهای گفت فرمانده گردان نباید به جلو برود؛ بلکه باید عقبتر از نیروها مستقر بشود و عملیات را هدایت کند.» (صفحه ۲۷۴) همت جمله مهم دیگری هم در اینجلسه دارد که نشانگر چرایی ارتباط افسانهای او با بسیجیان است: «به والله قسم، اینبسیجیها هم مثل ماه هستند، اگر فرمانده گردان به نیرو اعتماد کند، مطمئن باشد که بسیجی برای او میمیرد.»
یکی از سخنرانیهای همت در اردوگاه قلاجه
* سخنرانی همت؛ مستندات تاریخی و روسپیگری سیاسی فرانسه
فرمانده لشگر ۲۷ به گزارش پایگاه خبری افشاگری به نقل از های صریح تلویزیون دولتی فرانسه درباره کمک اینکشور به عراق و همچنین به حضور و فعالیت بیش از ۶۰۰ مستشار نظامی فرانسوی در ارتش عراق اشاره کرد و گفت با یکنظامی پناهنده عراقی صحبت کرده و آنفرد که از عناصر لشگر ۱ مکانیزه ارتش عراق بوده، گفته در ایجاد میدانهای مین و مواضع کمین سپاه چهارم در مناطق شمالی و جنوبی فکه، مستشارهای نظامی فرانسوی و روسی، نقش اصلی را ایفا کردهانداما بد نیست در همینفراز مطلب، که صحبت از ارتباط همت با نیروهای مادوناش شد، به سخنرانی او در روز عید قربان سال ۶۲ در اردوگاه قلاجه اشاره کنیم که روز ۲۸ شهریور ۶۲ در روزنامه کیهان منتشر شد و در درسگفتار ۳۶ (صفحه ۱۴۶۹ تا ۱۴۷۱) جلد سوم کتاب «به روایت همت» هم نقل شده است. او در اینسخنرانی خود گفت در روزهای اول جنگ، آمریکا در خفا به سود صدام کار میکرد اما در ادامه برای جلوگیری از سقوط صدام وارد میدان شد. او صدام را پهلوی ثانی خاورمیانه میخوانَد و ضمن اشاره به آمار ۱۵۰۰ نفری مستشار نظامی مصر در ارتش صدام و همچنین کمکهای فرانسه از جمله هواپیماهای سوپراتاندارد، میگوید: «فرانسویها، مطابق قوانین خودشان، مجاز نیستند تسلیحات فوق مدرنشان را غیر از ارتششان به کشور دیگری بفروشند. معالوصف آمدهاند و قوانین خودشان را هم، به قول معروف دور زدهاند!» همت در ادامه گفت اینجنگندهها خلبان عراقی ندارند و خود فرانسویها با آنها پرواز میکنند و اعمال دولت فرانسوی را به اعمال روسپیهای سیاسی تشبیه کرد.
فرمانده لشگر ۲۷ به گزارش پایگاه خبری افشاگری به نقل از های صریح تلویزیون دولتی فرانسه درباره کمک اینکشور به عراق و همچنین به حضور و فعالیت بیش از ۶۰۰ مستشار نظامی فرانسوی در ارتش عراق اشاره کرد و گفت با یکنظامی پناهنده عراقی صحبت کرده و آنفرد که از عناصر لشگر ۱ مکانیزه ارتش عراق بوده، گفته در ایجاد میدانهای مین و مواضع کمین سپاه چهارم در مناطق شمالی و جنوبی فکه، مستشارهای نظامی فرانسوی و روسی، نقش اصلی را ایفا کردهاند. همت همچنین به آمار ۵ هزار مستشار روسی و یکتعداد مستشار نظامی آمریکای در ارتش عراق هم اشاره کرد و گفت: «جنگ ما، مثل سایر جنگهای دنیا نیست. در اینجنگ، عامل پیروزی، شمشیرزدن در سایه ایمان و به نیت انجام عمل صالح است.»
یکی از تاکیدات همت در سخنرانی روز عید قربان این بود که در کنار کار جسمی و کسب آمادگی رزمی؛ حتما باید به کار فکری و معرفتی روی نیروها توجه کرد. او گفت ما پاسدار و بسیجی صرفا نظامی نمیخواهیم! وای بر ما! وای بر پاسدار ما؛ وای بر بسیج ما، اگر روزی برسد که او، صرفا یک پاسدار و بسیجی نظامی باشد؛ این به درد نمیخورد. نه تنها به درد نمیخورد، بلکه خدای ناخواسته، ما باید به خاطرش مواخذه هم بشویم.
همت به ژستهای صلحطلبی صدام و تلاشهای احمد سکوتوره رئیسجمهور گینه و رئیس وقت کمیته صلح سازمان کنفرانس اسلامی هم برای برقراری صلح بین ایران و عراق اشاره کرده که در آنمقطع تاریخی، با استقبال صدام مواجه شد و از سوی ایران بیجواب ماند. اما در زمینه اتفاقات تاریخی، امام خمینی (ره) هم در ۲۷ شهریور ۶۲ به مناسبت عید قربان در پاسخ به اینصلحطلبیهای ظاهری گفت صدام در عین جنگافروزی خود را صلحطلب نشان میدهد و دنیا هم او را صلحطلب معرفی میکنند. حجتالاسلام خامنهای رئیسجمهور وقت هم در پاسخ به درخواست صلح رئیسجمهور گینه، مساله واگذاری تسلیحات غربی به صدام را متذکر شده و گفت: «ما میگوییم اگر به عراق سلاحی داده شود که مانع از صدور نفت ایران بشود، از خلیجفارس دیگر یکقطره نفت هم صادر نخواهد شد. ما بر تنگه هرمز تسلط کامل داریم و اگر بخواهند خرابکاری کنند، ما هم به وظیفه خود عمل خواهیم کرد.»
* برگزاری جلسات پیدرپی و ریشههای اختلاف بین همت و سعید قاسمی
پس از جلسات مختلف در قرارگاه خاتمالانبیا، در جلسه روز سهشنبه ۲۹ شهریور، فرمانده نیروی زمینی ارتش و قائم مقام فرماندهی کل سپاه دستور قطعی اجرای عملیات والفجر ۵ را صادر کردند. روز چهارشنبه ۳۰ شهریور به فرماندهان اعلام شد والفجر ۵ با قاطعیت و با توکل به خدا انجام میشود. اما در همانحال، فرماندهان سپاه همچنان از بابت فقدان جاده و مشکل پشتیبانی هوایی اینعملیات نگرانیهای جدی داشتند. در شامگاه همانروز رادیو دولتی صدای آمریکا به نقل از روزنامه واشنگتن پست گفت ملاها در تهران تصمیم دارند عراق را به پسدادن حساب ناچار کنند. رادیو وزارت خارجه امریکا هم در گزارشی گفت: اگر عراق حمله همهجانبهای را علیه تاسیسات نفتی ایران آغاز کند، آنگاه ایران آنگونه که گفته، با جلوگیری از صادرات نفت از خلیجفارس تلافی خواهد کرد که در اینصورت ممکن است پای ابرقدرتها به معرکه باز شود.
در همانزمان، در حالی که جنگ ایران و عراق سهساله میشد، در پاسخ به اینفعالیتهای رسانهای بیگانه، حجتالاسلام خامنهای رئیسجمهور و رئیس شورای عالی دفاع در مصاحبه با نشریه پیام انقلاب گفت: بدون استقرار در بخشی از خاک عراق، ما نمیتوانیم از حق خود دفاع کرده و خسارتهای هنگفت خود را جبران کنیم. رئیسجمهور وقت ایران در همانمصاحبه گفت: ما با همان روحیهای که مقابل صدام حسین و اطرافیان دستنشاندهاش میایستیم، مقابل صهیونیستهای اشغالگر فلسطین میایستیم. او اینجمله را هم در مصاحبه خود داشت که «جنگ بدون فشار آوردن روی رژیم عراق، پایان نخواهد گرفت.»
حجت الاسلام خامنهای رئیسجمهور و رئیس شورای عالی دفاع در مصاحبه با نشریه پیام انقلاب گفت: بدون استقرار در بخشی از خاک عراق، ما نمیتوانیم از حق خود دفاع کرده و خسارتهای هنگفت خود را جبران کنیمدر همینزمان و در روزهای سومین سالگرد شروع جنگ، وقتی گزارشات شناسایی از منطقه بمو-دربندیخان تکمیل شده بود، همت همچنان اصرار داشت فرماندهان گردانها به ماموریتهای شناسایی بروند و آخرین تحولات منطقه را زیر نظر داشته باشند. روز ۲ مهر ۶۲، ساعت ۸ صبح بین سعید قاسمی، سعید عظیمی و همت بر سر نحوه مناسب عبور نیروها و عمل روی شاخ بمو بحث و جدل در گرفت. همت به دو فرد حاضر در جلسه خبر داد ارتش عراق آمادهباش نیروهایش را لغو کرده و اینامر نشاندهنده آن است که دشمن، هنوز متوجه عملیات ما نشده است. ساعت ۱۰ صبح سرهنگ کمانگر فرمانده تیپ ۳۰ گرگان به اینجلسه وارد شد و موافقت بیچون و چرای خود را با تصمیمهای همت اعلام کرد. او باید در قرارگاه نجف ۱ در کنار همت، عملیاتاش را انجام میداد. اتفاق مهمی که در آنروز رخ داد، آتشسوزی مقر تسلیحات لشگر ۲۷ در قلاجه است که ساعت ۴ آنروز واقع شد و به انهدام کامل مقر تسلیحات انجامید. همت علت اینآتشسوزی را عدم وجود پادگان و محل مناسب برای نگهداری مهمات اعلام کرد.
عصر یکشنبه ۳ مهر محسن رضایی فرمانده کل سپاه طی نشستی در کرمانشاه با فرماندهان قرارگاه مرکزی خاتمالانبیا، قرارگاه نجف و لشگرهای زیرمجموعه، طرح مانور والفجر ۵ را ارزیابی کردند که در اینجلسه موانعی چون مزاحمتهای ضدانقلاب و نبود جاده و عقبه مناسب بر سر اجرای والفجر ۵ مطرح شدند. همچنین اینواقعیت بیان شد که نتایج شناساییهای دو لشگر ۲۷ و ۱۷ علی ابن ابیطالب با یکدیگر تناقض دارد. علت اینتناقض این بود که لشگر ۲۷ زودتر از یگانهای دیگر منطقه را شناسایی کرده بود. در ادامه بیان نقطهنظرات فرماندهان ارشد سپاه درباره محدودشدن طرح مانور عملیات والفجر ۵ در منطقه عمومی دربندیخان، باعث شد فرماندهان قرارگاه عملیاتی نجف روز چهارشنبه ۶ مهر ۶۲ با تشکیل جلسهای، دامنه و گستره طرح مانور اینعملیات را برای بار دیگر بررسی کنند. صبح جمعه ۸ مهر ۶۲ هم دو نشست پیدرپی در قرارگاه نجف برگزار شد.
تا اینمقطع زمانی، برخی از مشکلات مطرحشده، امکان اجرای عملیات والفجر ۵ در محور بمو-دربندیخان را در هاله ابهام فرو میبردند اما اغلب فرماندهان سپاه، ضمن اشاره به نتایج اثرگذار ایناقدام در سطح جهانی، بر ضرورت اجرای والفجر ۵ تاکید داشتند. محسن رضایی و رحیم صفوی معاونت عملیات او هم لغو عملیات را به صلاح نمیدانستند. رضایی، رحیم صفوی، شمعخانی، رشید و جعفری معتقد بودند در آنوضع، عملیات باید بهشکل گسترده و قاطع انجام شود. شمعخانی معتقد بود بهتر است والفجر ۵ به طور کامل اجرا شود و در صورت موفق نبودن، نیروها به منطقه عملیاتی والفجر ۴ منتقل شوند. در نهایت صیاد شیرازی و محسن رضایی پس از چند جلسه دیگر که بهطور خصوصی برگزار شدند، اجرای حتمی عملیات را به یگانهای قرارگاه نجف ابلاغ کردند. صیاد شیرازی در آنبرهه باور داشت مشکلات مطرحشده قابل حل هستند و گفت: ما اگر توانستیم والفجرها را مداوم انجام بدهیم، پیروز میشویم نه اینکه فاصله داشته باشند. محسن رضایی هم میگفت شرایط هر آن دارد به ضرر ما تمام میشود. نیروهای ما الان در بهترین شرایط قرار گرفتهاند.
در نهایت براساس تفاهم بین فرمانده کل سپاه و فرماندهی نزاجا، بنا شد عملیات والفجر ۵ یک روز پیش از عملیات والفجر ۴ به طور گسترده روی ارتفاعات بمو، شاخ خشیک، زیمناکوه، شاخ شمیران، شاخ سورمر و برددکان اجرا شود. همچنین بنا شد قرارگاه نجف یک عملیات فریب هم در محدوده قصر شیرین تا نفتشهر اجرا کند.
همت در بحث با ایننیروها که با اشاره به راهکارهای سنگی و صخرهای منطقه میگفتند باید نیروها را مثل بز مُرده از آنمسیرها عبور داد، گفت: «اینقدر هی نگویید بُز مُرده بُز مُرده! نبینم دیگر کسی بگوید بز مرده!» طبق خاطرات سعید قاسمی، ایننیروها وقتی دیدند نمیتوانند با همت کنار بیایند، تلاش کردند هرطور شده جلوی اجراییشدن طرح عملیات در بمو را بگیرند. محمدرضا تاجیک راوی لشگر ۲۷ درباره آنبرهه گفته اکبر زجاجی معاون لشگر میگفت بچههای اطلاعات عملیات میگویند میخواهیم به حاجهمت بگوییم حتی اگر ما را به زندان هم بفرستد، نیروها را برای اجرای عملیات به محور بمو-دربندیخان نمیبریماما در همانمقطع، عناصر کلیدی واحد اطلاعات عملیات لشگر ۲۷ ازجمله سعید قاسمی، مجید زادبود، حمید میرزایی، احمد استادباقر، حجت معارفون