نبرد همت با ماهرعبدالرشید و بحث‌وجدلش با صیادشیرازی در والفجر۴

پس از ورود لشکر ۲۷ محمدرسول‌الله به مرحله سوم عملیات والفجر۴، شرایطی پیش آمد که کل لشکر محمدابراهیم همت روبروی دو سپاه و تیپ‌های مختلف ارتش عراق با هدایت سرلشکر ماهرعبدالرشید قرار گرفت.

 به‌گزارش پایگاه خبری افشاگری/صادق وفایی: سومین‌قسمت از پرونده بررسی کتاب «کوهستان آتش» و تاریخ حضور لشکر ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) در عملیات‌های والفجر ۵ و والفجر ۴ مربوط به برهه‌ای است که دستور لغو عملیات والفجر ۵ صادر شد و محمدابراهیم همت موظف شد نیروهای خود را برای حضور در مرحله سوم عملیات والفجر ۴ که از مدتی پیش آغاز شده بود، از اردوگاه قلاجه به مریوان منتقل کند.


در این‌قسمت از پرونده، مقطع تاریخی مورد بررسی، عزیمت لشکر ۲۷ به مریوان و سپس حضورش در دو مرحله سوم و چهارم والفجر ۴ است. در این‌برهه هم بحث و گفتگوها و اختلاف‌نظرها وجود داشت اما نکته بارز و مهم درباره شخصیت همت این است که هیچ‌کدام از این‌اختلاف‌نظرها او را از انجام وظیفه دلسرد نساخت و به‌علاوه قضاوتی هم نسبت به دیگران نداشت. او تنها درباره برخی از نیروهای سپاه ۱۰ تهران که برایش مشکل‌آفرینی می‌کردند، اظهارنظر کرده که در مطلب پیش‌رو به آن خواهیم پرداخت. همت در مرحله سوم عملیات والفجر ۴، با علی صیاد شیرازی بحث و چالش‌هایی داشت که این‌مساله هم براساس اسناد مطرح‌شده در کتاب «کوهستان آتش» مورد بررسی قرار می‌گیرد.


دو قسمت پیشین پرونده بررسی «کوهستان آتش» در دو پیوند گلایه‌های همت از شیوه نبرد در والفجر مقدماتی / چندنوع پاسدار داریم؟ و اختلاف همت باسعیدقاسمی و چالشش با صفوی و شمخانی / چراعملیات لغو شد؟ قابل دسترسی و مطالعه هستند.


در قسمت‌های بعدی این‌پرونده، گزارش میزگردی را که برای بررسی کتاب موردنظر با حضور گلعلی بابایی، جعفر جهروتی‌زاده و سعید قاسمی برگزار کردیم، خواهیم خواند.


در ادامه مشروح سومین‌قسمت از پرونده را می‌خوانیم؛


* عزیمت به مریوان و حضور لشکر ۲۷ در والفجر ۴


عملیات والفجر ۴ از پنجشنبه ۲۸ مهر ۶۲ در محور مرزی مریوان-پنجوین آغاز شد و بنا شد لشکر ۲۷ پس از اتفاقاتی که منجر به لغو عملیات والفجر ۵ شدند، برای شرکت در مراحل بعدی والفجر ۴ با نیروهای عمل‌کننده همراه شود. در این‌منطقه عملیاتی، دو نقطه مهم استراتژیکی وجود داشت؛ یکی شهر مریوان در ایران و دیگری شهر پنجوین در عراق و تصرف هر یک از این دوشهر توسط طرف مقابل، می‌توانست تأثیرات کلی اعم از تاکتیکی و استراتژیکی در جنگ بین نیروهای دو کشور ایجاد کند. این دو شهر حتی پیش از آغاز جنگ هم مورد توجه بودند.


آیت‌الله هاشمی رفسنجانی سخنگوی وقت شورای عالی دفاع و فرمانده عملیات‌های والفجر هم آن‌روزها در گفتگوی خود با خبرنگاران گفت «من نمی‌دانم وقتی [در پایان جنگ اول جهانی و فروپاشی امپراتوری عثمانی] انگلیسی‌ها این منطقه را بین ایران و کشور نوبنیاد عراق مرزبندی می‌کردند، چه برنامه‌های شومی داشتند که به این‌شکل این منطقه را مرزبندی کردند؟» منطقه عملیاتی والفجر ۴ در حوزه استحفاظی سپاه یکم نیروی زمین ارتش عراق بود و مناسب‌ترین راهکار نظامی برای وارد کردن یک‌ضربه روانی سیاسی به سپاه یکم عراق، آن بود که پیشرفتگی دشت شیلر از قلمرو عراق جدا شده و نیروهای مسلح ایران، ضمن بریدن این‌پیشرفتگی، ارتباط نزدیک زمینی بین مریوان و بانه را در طرفین آن برقرار و شهر پنجوین را که در حاشیه جنوب غربی این پیشرفتگی قرار دارد، تصرف کنند. آیت‌الله هاشمی رفسنجانی سخنگوی وقت شورای عالی دفاع و فرمانده عملیات‌های والفجر هم آن‌روزها در گفتگوی خود با خبرنگاران در حاشیه جلسه شورای عالی دفاع در روز سه‌شنبه ۳ آبان، (۶ روز از والفجر ۴ می‌گذشت) گفت «من نمی‌دانم وقتی [در پایان جنگ اول جهانی و فروپاشی امپراتوری عثمانی] انگلیسی‌ها این منطقه را بین ایران و کشور نوبنیاد عراق مرزبندی می‌کردند، چه برنامه‌های شومی داشتند که به این‌شکل این منطقه را مرزبندی کردند؟»


مسئولیت کلی هدایت والفجر ۴ به قرارگاه حمزه سیدالشهدا سپرده شد. پس از شروع عملیات، تیپ ۳۰ گرگان از ارتش و لشکرهای ۱۷ علی ابن ابی‌طالب، ۳۱ عاشورا و ۲۷ محمدرسول الله و ۵ نصر هم از سپاه به آن افزوده شدند. طرح‌وبرنامه‌ریزی این‌عملیات روز ۲۵ مهر ۶۲ به پایان رسید و اجرای عملیات از بامداد روز ۲۸ مهر شروع شد. مرحله دوم عملیات هم شامگاه همان‌روز از ساعت ۲۲:۳۰ آغاز شد که در نتیجه آن، رسانه‌های غربی به انتشار خبر آن پرداختند. صدام در واکنش به شروع این‌عملیات، تهاجم به مناطق مسکونی غیرنظامی را در دستور کار قرار داد و ایران را با انجام این‌حملات موشکی و هوایی تهدید کرد. او همچنین از همکاری کردهای مخالف خود با ایران انتقاد کرد و گفت ننگ‌آور است که عرب‌ها از سرزمین کردستان عراق دفاع کنند. جالب است که همان‌زمان روزنامه ساندی‌تایمز خبر داد ارتش ترکیه اعلام آمادگی کرده در صورت لزوم از منافع خویش و لوله‌های نفتی عراق که از ترکیه می‌گذرند، دفاع کند. این روزنامه مدعی شد ۴۰۰ کرد، ترکمن و عرب عراقی برای جلوگیری از صدور نفت خام عراق به بندر جیهان ترکیه، در قالب قوای نامنظم ایران فعالیت می‌کنند.


عدم تحرک سپاه یکم عراق برای بازپس‌گیری مناطق از دست رفته در دو مرحله اول عملیات والفجر ۴، باعث ابهاماتی در ذهن فرماندهان ایرانی شد. سرلشکر ماهر عبدالرشید فرمانده سپاه یکم، پس از عملیات رمضان، مرکز ثقل تلاش‌های جدی و گسترده نظامی ایران را، نه جبهه‌های غرب و شمال غرب، بلکه مرزهای غربی خوزستان می‌دانست. به همین دلیل او و ژنرال‌های تحت امرش عملیات‌های والفجر ۲ و ۳ و ۴ را عملیات فریب می‌دانستند. برهمین‌اساس دشمن هنوز عملیات جدید ایران را در جبهه شمال غرب جدی نگرفته بود. البته نباید عامل مهم بی‌انگیزگی و عدم تمایل سربازان عراقی برای حضور در نبرد را از نظر دور داشت. اما به‌هرحال با تداوم والفجر ۴، حملات موشکی و هوایی عراق به مناطق مسکونی و غیرنظامی ایران از روز ۳۰ مهر وارد مرحله جدیدی شد. از طرفی همزمان با روزهای والفجر ۴، روز یکشنبه اول آبان ۶۲ دو انفجار در مرکز فرماندهی سپاه تفنگداران دریایی آمریکا و مقر چتربازان فرانسه در بیروت رخ داد که بازتاب زیادی در رسانه‌های جهان داشتند و آمریکا و اسرائیل اتهاماتی را در این‌زمینه به ایران وارد کردند. براساس آمارهایی که بعدها منتشر شدند، میزان تلفات آمریکا و فرانسه به‌ترتیب ۲۴۱ و ۵۸ تن اعلام شد. در پی انفجارها، شخصی ناشناس با دفتر خبرگزاری فرانس‌پرس تماس تلفنی گرفت و ضمن معرفی خود به عنوان نماینده جنبش آزاد انقلاب اسلامی، مسئولیت این‌انفجارها را به عهده گرفت.


نبرد همت با ماهرعبدالرشید و بحث‌وجدلش با صیادشیرازی در والفجر۴


روز دوم آبان ۶۲ محسن رضایی همت را مامور کرد لشکر ۲۷ را هرچه سریع‌تر به منطقه عملیاتی والفجر ۴ در شرق پنجوین منتقل کند. در نتیجه همت باید ۸ هزار نیروی لشکر خود را از این منطقه به مریوان منتقل می‌کرد. و این‌کار در یک ستون‌کشی ۷۲ ساعته عظیم انجام شد در همان روز یکشنبه اول آبان، نشست دیگری برای تصمیم گیری درباره اجرا یا لغو عملیات والفجر ۵ در محور بمو-دربندی‌خان در قرارگاه مرکزی خاتم‌الانبیا برگزار شد که محسن رضایی، علی شمخانی، سیدرحیم صفوی، غلام‌علی رشید، عزیز جعفری، علی‌رضا عندلیب، محمدابراهیم همت و داود رنجبر راوی قرارگاه مرکزی خاتم در آن حضور داشتند. در این‌جلسه همت مجدداً با طرح هلی‌برن نیروها بر بام کوه بمو مخالفت کرد و محسن رضایی برای اجرای عملیات خوش‌بینی نشان داد. همزمان صیاد شیرازی در جلسه‌ای با فرماندهان ارشد عملیاتی سپاه، اجرای عملیات در محور بمو-دربندی‌خان را تکِ پشتیبانی والفجر ۴ خواند. به هرصورت، روز دوم آبان ۶۲ محسن رضایی همت را مامور کرد لشکر ۲۷ را هرچه سریع‌تر به منطقه عملیاتی والفجر ۴ در شرق پنجوین منتقل کند. در نتیجه همت باید ۸ هزار نیروی لشکر خود را از این منطقه به مریوان منتقل می‌کرد. و این‌کار در یک ستون‌کشی ۷۲ ساعته عظیم انجام شد؛ طی سه‌مرحله در یک فاصله حدوداً ۳۳۰ کیلومتری. این‌ستون کشی یکی از نقاط قوت حاج عباس ورامینی مسئول ستاد لشکر بوده که این‌کار را روز سه‌شنبه ۳ آبان از اردوگاه شهید بروجردی در قلاجه و اردوگاه دالاهو شروع و روز پنجشنبه ۵ آبان در اردوگاه موقت لشکر در پای ارتفاع کوخلان در غرب شهرستان مریوان به پایان رساند.


تا پایان مرحله دوم والفجر ۴، تلفات یگان نیروی زمینی سپاه، در مجموع ۸۴۵ شهید و ۴۰۵۶ زخمی بود. این‌آمار در خاطرات روزانه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در روز سوم آبان ۶۲ آمده که اشاره کردیم در آن‌روز، جلسه شورای عالی دفاع برگزار شده بود. هاشمی‌رفسنجانی در آن‌جلسه در گفتگو با خبرنگاران، درباره آخرین اخبار جبهه گفت شهر پنجوین تقریباً از دست عراقی‌ها بیرون آمده و نیروهای ایرانی در سه طرف آن مستقر هستند.


آیت‌الله خامنه‌ای رئیس‌جمهور وقت هم در خطبه‌های نمازجمعه روز ۶ آبان گفت: فقدان روحیه چیزی است که دیگر دنیای استکباری نمی‌تواند کمبود آن را برای عراق جبران و تامین کند. او، کارگردان میدان نجات عراق را، حکومت‌های فرانسه و آمریکا خواند و به قطعنامه‌ای که به شورای امنیت سازمان ملل برده بودند، اشاره کرد و گفت: ما البته از شورای امنیت سازمان ملل، انتظاری جز این نداریم. در جایی که آمریکا حق وتو دارد، فرانسه حق وتو دارد، قدرت‌های بزرگ، سردمدار و گرداننده آنجا هستند، مگر می‌شود چیزی جز خلاف منافع و مصالح ملت ایران در آنجا بگذرد؟ آیت‌الله خامنه‌ای درباره سازمان ملل این‌توضیح را هم اضافه کرد که طبیعی است نمی‌توان از سازمان ملل هیچ امید خیری داشت و ایران، این‌واقعیت بدیهی را از ابتدا می‌دانسته است.


در ادامه عملیات والفجر ۴، فرماندهان پیش از شروع مرحله سوم تصمیم به تعویق ۵ روزه عملیات گرفتند. در این‌مقطع، جلسات متعددی برای هماهنگی‌ها انجام می‌شد و یکی از مشکلات عمده مطرح‌شده در آن‌ها، پایان مدت ماموریت بسیجی‌ها بود. غلامعلی رشید در این‌باره به فرماندهان لشکرها گفت با بسیجی‌ها طوری صحبت کنند که متقاعد شوند در منطقه بمانند اما مهدی باکری در پاسخ گفت: الان هم ما با بسیجی‌های خودمان طوری در مورد ضرورت شرعی حضورشان در جبهه صحبت می‌کنیم که طفلکی‌ها احساس گناه می‌کنند. باکری همچنین در پاسخ به فرمانده‌ای که پیشنهاد کرد مانند کاری که امام حسین (ع) در شب عاشورا انجام داد، چراغ‌ها را خاموش کرده و نیروها را به رفتن یا ماندن مخیر کند، گفت دست‌زدن به چنین تمهیدی منصفانه نیست.


مهدی باکری در پاسخ گفت: الان هم ما با بسیجی‌های خودمان طوری در مورد ضرورت شرعی حضورشان در جبهه صحبت می‌کنیم که طفلکی‌ها احساس گناه می‌کنند. باکری همچنین در پاسخ به فرمانده‌ای که پیشنهاد کرد مانند کاری که امام حسین (ع) در شب عاشورا انجام داد، چراغ‌ها را خاموش کرده و نیروها را به رفتن یا ماندن مخیر کند، گفت دست‌زدن به چنین تمهیدی منصفانه نیست به‌هرحال؛ برای مرحله سوم عملیات والفجر ۴، ماموریت محوله به لشکر ۲۷ تصرف ارتفاعات کانی‌مانگا بود. اهمیت سوق‌الجیشی این‌ارتفاعات، ناشی از تسلط کامل آن بر کل منطقه غرب دشت پنجوین و همچنین تسلط کامل این‌ارتفاعات بر تنها جاده آسفالت ارتباطی سپاه یکم دشمن بود. با تصرف کانی‌مانگا و سنگ معدن، جاده تدارکاتی پنجوین بسته می‌شد و دشمن چاره‌ای نداشت جز عقب‌نشینی به‌سمت ارتفاعات پشت و دشت اربت. این‌بار مشکل اصلی واحد اطلاعات عملیات لشکر ۲۷، نبود زمان کافی برای انجام دقیق ماموریت‌های شناسایی بود. امری دشوار که با توجه به تعداد اندک نیروهای باقی‌مانده در واحد، اجرای آن بعید به نظر می‌رسید. همت هم شناسایی متکی به دوربین را نمی‌پسندید و باید به‌شخصه منطقه را از نزدیک می‌دید. به‌همین‌دلیل به سعید قاسمی ماموریت داد چند تیم شناسایی به کانی‌مانگا بفرستد. چون نیروهای عراقی به این‌نتیجه رسیده بودند که در این‌ارتفاعات، نمی‌توانند خط گسترده را به‌صورت کلاسیک پوشش دهند، سنگرهای کمین پراکنده احداث کرده بودند که همین‌مساله کار نیروهای شناسایی و سپس نیروهای رزمنده را در گرفتن این‌ارتفاعات دشوار کرد.


* بحث و جدل همت و صیاد شیرازی


در جلساتی که پیش از مرحله سوم عملیات والفجر ۴ برگزار شدند، درباره تصرف کانی‌مانگا و رسیدن به دشت نالپاریز در چند جلسه، ۲ دیدگاه متفاوت مطرح شد: دیدگاه اول برای فرماندگان ارشد نزاجا به‌ویژه صیاد شیرازی بود که می‌گفتند باید از سمت راست کانی‌مانگا (غرب) و رسیدن به نالپاریز اقدام کرد و دیدگاه مقابل، هم متعلق به همت و مهدی باکری بود که می‌گفتند تصرف کانی‌مانگا باید از سمت چپ آن (شرق) انجام شود. در این‌زمینه بحث و گفتگوی نسبتاً شدیدی بین همت و صیاد شیرازی در شامگاه شنبه ۷ آبان به وجود آمد. صیاد شیرازی که ۸ ماه پیش‌تر در جریان نشست‌های توجیهی برای زمینه‌سازی عملیات والفجر ۱ به‌علت پیشنهاد تاکتیک «آتش به جای خون» مورد انتقاد شدید همت قرار گرفته بود، با حالت گلایه در این‌جلسه به همت گفت کاری نکنیم که ناشکری و ناسپاسی خدا محسوب شود. همت نیز در پاسخ گفت عمل باید از روی تدبیر باشد. وقتی همه تصمیم‌ها و تدابیر در آخرین دقیقه به هم بخورد، اطمینان ما سلب می‌شود. ما الان دیگر اصلاً به ابلاغ‌های رده مافوق اطمینان نداریم. همت در آن‌گفتگو با صیاد شیرازی گفت «درباره عملیات والفجر ۵ هم شما و برادر شمخانی آمدید و مرتب لغو و تائید کردید. دوباره می‌آیید و همه‌چیز را بر هم می‌زنید.» صیاد هم در پاسخ گفت «یعنی می‌گویید شما هرطور می‌خواهید عمل کنید، کسی هم حق ندارد به شما چیزی بگوید؟» همت در پاسخ این‌صحبت صیاد گفت: «این دخالت در مانور است.» در نتیجه صیاد شیرازی به او گفت «تا زمانی که شما به ما اعتمادی نداشته باشید، ما با شما صحبتی نداریم.» و اضافه کرد «این‌طوری کار پیش نمی‌رود.»


با رسیدن بحث و گفتگو به این‌مرحله، همت به صیاد گفت لشگرش پنج‌ماه آزگار بی‌کار مانده است؛ در صورتی که می‌توانست دوعملیات انجام دهد اما هر دو عملیات را لغو کرده‌اند. با بیان این‌سخنان، صیاد به همت گفت «یک‌مقدار خودمحور نباشید، گوش کنید ببینید رده بالای شما چه می‌گوید.» پاسخ همت نیز از این‌قرار بود «خودمحور نیستم. اما نمی‌خواهم اختیارات از من گرفته شود.»


نبرد همت با ماهرعبدالرشید و بحث‌وجدلش با صیادشیرازی در والفجر۴


* نگرانی همت از جاسوسی‌های منافقین


پس از چنین بحث و مناقشاتی، عزیز جعفری که پس از شهادت علی رضائیان به‌دستور محسن رضایی به فرماندهی قرارگاه مقدم حمزه سیدالشهدا رسیده بود، تغییراتی را در دستورات عملیاتی مرحله سوم والفجر ۴ ایجاد کرد. در این‌دستور جدید، موعد عملیات پس از بررسی وضعیت نور ماه و زمان مورد نیاز هر یگان برای رسیدن به نقطه عمل، ساعت ۲۳:۳۰ شامگاه دوشنبه ۹ آبان تعیین شد. همزمان با این‌اتفاقات، سرلشکر ماهر عبدالرشید فرماندهی پدافند منطقه عملیاتی شرق پنجوین را که تاکنون در اختیار لشکر ۴ پیاده مکانیزه بود، به لشکر ۷ پیاده کوهستانی با فرماندهی سرتیپ ستاد سلطان هاشم التکریتی محول کرد. او همچنین در محورهای مختلف به‌ویژه ارتفاعات کانی‌مانگا هم یگان‌های تازه‌نفس را جایگزین واحدهای آسیب‌دیده کرد.


مسعود رجوی در فراخوانی که از سرویس فارسی رادیوبغداد پخش شد، از نیروهای منافقین خواست به نیروهای مسلح ایران حمله کنند. فراخوان مذکور همراه با خبر دیدار رجوی با کلود شیسون وزیر امور خارجه فرانسه روز دوشنبه ۹ آبان منتشر شد. همت از بابت تحرکات منافقین در منطقه عملیات نگران بود و می‌گفت به او طعنه می‌زنند از چهار نفر ضدانقلاب می‌ترسد اما نگرانی او این است که با جاسوسی نیروهای مجاهدین خلق، عملیات و اطلاعات لو برود. دسترسی خبرنگاران به اسنادی که سال ۱۳۸۲ در پی سرنگونی صدام منتشر شدند، نشان داد نگرانی همت بی‌مورد نبوده است همچنین در این‌روزها، مسعود رجوی رهبر فرقه مجاهدین خلق که در پاریس حضور داشت، در فراخوانی که از سرویس فارسی رادیوبغداد پخش شد، از نیروهای منافقین خواست به نیروهای مسلح ایران حمله کنند. فراخوان مذکور همراه با خبر دیدار رجوی با کلود شیسون وزیر امور خارجه فرانسه روز دوشنبه ۹ آبان منتشر شد. همت از بابت تحرکات منافقین در منطقه عملیات نگران بود و می‌گفت به او طعنه می‌زنند از چهار نفر ضدانقلاب می‌ترسد اما نگرانی او این است که با جاسوسی نیروهای مجاهدین خلق، عملیات و اطلاعات لو برود. دسترسی خبرنگاران به اسنادی که سال ۱۳۸۲ در پی سرنگونی صدام منتشر شدند، نشان داد نگرانی همت بی‌مورد نبوده است. چون در آن اسناد به همکاری مستقیم و جاسوسی مجاهدین خلق با عراق و لو رفتن عملیات والفجر مقدماتی اشاره شده بود. اما علت تحرکات زیاد ضد انقلاب و منافقین برای جلوگیری از عملیات والفجر ۴، این بود که عملیات ایران در محور مریوان- سردشت، باعث بسته‌شدن مسیر اصلی تردد آن‌ها از عراق به خاک ایران می‌شد.


* امتناع حسین خرازی از انتقال لشکرش به منطقه عملیات


عدم آمادگی لشکر ۱۴ امام حسین به فرماندهی حسین خرازی برای ورود به مرحله سوم والفجر ۴ هم از مسائل مهم آن‌برهه زمانی است. عزیز جعفری شامگاه دوشنبه ۹ آبان در جلسه قرارگاه مقدم حمزه سیدالشهدا در این‌باره گفت: «به حسین خرازی گفتم حالا که موعد شروع عملیات به تعویق افتاد، انتظار داشتیم حداقل دو گردان برای رسیدن به نالپاریز آماده می‌کردی. ولی او در جواب گفت: تا لشکر به طور کامل آماده و مستقر نشود و عقبه مطمئن نداشته باشد، من این کار را نمی‌کنم، چون نیروها شهید و مجروح می‌شوند و من هم نمی‌توانم آن‌ها را به عقب تخلیه کنم. خرازی حتی در جواب پیشنهاد همت برای اقدام چریکی در این زمینه، به او گفت: ما که چریک نیستیم!» (صفحه ۴۳۸)


محسن رضایی دلیل امتناع خرازی را مسائل تاکتیکی می‌دانست. به‌هرحال در حالی که بعدازظهر روز دوشنبه ۹ آبان نیروهای لشکر ۲۷ برای اجرای مرحله سوم والفجر ۴ آماده می‌شدند و قصد داشتند به‌سمت خاکریز نقطه رهایی حرکت کنند، خبر رسید تصمیم فرماندهان قرارگاه مرکزی خاتم‌الانبیا، تغییر کرده است. و گفته شد به نیروهای در حال اعزام بگویید به چادرهای خود برگردند. همت می‌دانست این‌تصمیم به‌دلیل عواقبی بود که او به‌خوبی از آن‌ها اطلاع داشت و به‌درستی بابت‌شان نگران بود. فرماندهی قرارگاه خاتم‌الانبیا علاوه بر تماس‌ها و مکالمات بی‌سیم، با فرستادن رحیم صفوی، غلام‌علی رشید، سرهنگ علی‌اکبر موسوی قویدل و سرهنگ امربیگی بین نیروهای لشکر ۲۷ و ۳۱ عاشورا، ضمن بیان علت تعویق عملیات، از آن‌ها دلجویی کرد. در یکی از همین گفتگوها بود که رشید به مهدی باکری گفت: «مهدی‌جان اصلاً خیال کن خدا مارا آفریده تا شما را عذاب دهیم!» رشید علت به تعویق افتادن عملیات را شناسایی‌های [محمد] ابوشهاب و تعدادی از نیروهای واحد اطلاعات عملیات لشکر ۱۴ امام حسین عنوان کرد که با راهنمایی بلدچی‌های حزب دموکرات کردستان، از غرب کانی‌مانگا انجام داده بودند. اما همت دلیل اصلی تعویق مکرر آغاز عملیات را نداشتن طرح مشخصی برای ادامه آن می‌دانست.


سعید قاسمی که به دستور همت مسئول اطلاعات عملیات لشکر در عملیات والفجر ۴ بود، می‌گوید در آخرین جلسه هماهنگی در لشکر به مساله کمین‌های پراکنده دشمن اشاره کرده و به فرمانده گردان‌ها گفته اگر نیروهای کمین دشمن متوجه حضور نیروهای شما شدند، به هیچ‌وجه کل گردان با آن کمین درگیر نشود، بلکه چندنفری را مشخص کنند تا جواب آتش کمین‌ها را بدهند. قاسمی می‌گوید اجرایی‌شدن این‌طرح، نیاز به تمرین و مانور داشت که با توجه به فشار مسئولین قرارگاه حمزه به همت برای اقدام هرچه سریع‌تر، فرصت انجام چنین تدبیری نبود. محمدرضا کارور فرمانده گردان مالک هم در همان‌روزها در توجیه نیروهای خود به آن‌ها گفت این، تنها عملیاتی است که پای بچه‌های اطلاعات عملیات به عمق منطقه هدف ما نرسیده است.


* شروع مرحله سوم والفجر ۴ و نبرد در شرق پنجوین


از سحرگاه روز چهارشنبه ۱۱ آبان ۶۲ آخرین اقدامات و هماهنگی‌های باقیمانده تا لحظه شروع مرحله سوم در سطح قرارگاه حمزه سیدالشهدا، بین غلامعلی رشید و عزیز جعفری انجام شد. فرماندهی لشکر ۲۷ هم برای اجرای مرحله سوم، هفت گردان را در نظر گرفت. شب ۱۱ آبان که قرار بود مرحله سوم والفجر ۴ انجام شود، مصادف با شب ۲۶ ماه قمری بود و نیروهای ایرانی به‌نظر همت، از حیث تاریکی آسمان، در بدترین شب وارد عمل شدند که تاریکی محض بر منطقه حکمفرما بود.


همت از تعبیر «سستی برادرهای واحد مهندسی لشکر» استفاده کرده که در موعد معین تراورس‌ریزی نکرده بودند و به‌قول او، به‌خاطر عدم اجرای همین تدبیر ساده برای قابل عبور شدن عرض رودخانه، شب عملیات حدود دو ساعت زمان ارزشمند، در معطلی حرکت چندگردان از بین رفت همت پس از این‌مرحله از عملیات، درباره گذر نیروها از رودخانه قزلچه گفت از ۴۸ ساعت پیش از عملیات تدبیری اندیشیده بود تا واحد مهندسی لشکر در بستر رودخانه تراورس بریزند تا عبور نیروها از عرض رودخانه با مشکل روبرو نشود. او از تعبیر «سستی برادرهای واحد مهندسی لشکر» استفاده کرده که در موعد معین تراورس‌ریزی نکرده بودند و به‌قول او، به‌خاطر عدم اجرای همین تدبیر ساده برای قابل عبور شدن عرض رودخانه، شب عملیات حدود دو ساعت زمان ارزشمند، در معطلی حرکت چندگردان از بین رفت. با بروز این‌مشکل، سعید قاسمی به‌سرعت به نیروهای گردان سلمان گفت از سنگرهای اطراف رودخانه که متعلق به نیروهای ارتش بودند، چند تراورس بگیرند. تاخیر یک‌ساعته گردان سلمان در عبور از عرض رودخانه باعث شد، گردان‌های دیگر هم از راه برسند و یک ترافیک سنگین انسانی پشت ساحل رودخانه قزلچه به وجود بیاید.


در این‌مرحله از عملیات، ماموریت پاکسازی دشت قزلچه از انبوه تانک‌هایی که در جای‌جای آن آرایش گرفته بودند، به گردان عمار یاسر محول شد که فرمانده‌اش اسماعیل لشکری بود. در صورت عدم انهدام این‌تانک‌ها، دشمن قادر بود پس از روشن‌شدن هوا، برای گردان‌هایی که در عمق منطقه وارد عمل شده بودند، ایجاد مزاحمت کند. محمود امینی فرمانده وقت گردان مسلم بن‌عقیل گفته شتابزدگی حین عبور از عرض رودخانه قزلچه باعث شد نیروهای گردان سلمان به‌جای این که سمت راست گردان مسلم باشند، در سمت چپ آن قرار بگیرند. در نتیجه امینی به محض آن‌که متوجه این‌انحراف شد به نیروهای گردان خود دستور توقف داد تا ستون نیروهای گردان حمزه در مسیر صحیح قرار بگیرند. همین‌مساله هم موجب اتلاف دوباره ۳۰ دقیقه‌ای زمان شد.


نبرد همت با ماهرعبدالرشید و بحث‌وجدلش با صیادشیرازی در والفجر۴


روزهای عملیات والفجر ۴؛ روزنامه اطلاعات _ شنبه ۳۰ مهر ۱۳۶۲


در مرحله سوم والفجر ۴، گردان حبیب پس از ۹ ساعت طی طریق در مسیر سنگلاخ و پر از مانع، درگیری خود را با دشمن برای رسیدن به قله ۱۸۶۶ کانیمانگا شروع کرد. به گفته راویان، رزمندگان جوان این‌گردان با کماندوهای درشت هیکل بعثی روبرو بودند اما به‌قدری شاداب بودند که طی کمتر از یک‌ساعت از شروع درگیری، یعنی حوالی ساعت ۳ و نیم بامداد خود را به بالای قله ۱۸۶۶ رساندند. پس از فتح قله، عمران پستی فرمانده گردان حبیب به انتظار یگان‌های مجاور نشست اما خبری از آن‌ها نشد. چون گردان سلمان از وسط دشت قزلچه عقب‌نشینی کرده و گردان حضرت ابوالفضل لشکر عاشورا هم در سمت راست خیلی دیر به هدف خود رسید. اما نیروهای گردان حبیب موفق شدند هدف تصرف‌شده را نگه دارند. آن‌ها ضمن کشتن ۸۰ کماندوی دوشمن، ۵۴ نفر دیگر از کماندوهای بعثی را اسیر گرفتند. گردان حبیب از بین ۷ گردانی که در آن شب تک کردند، اولین گردانی بود که به هدف خود رسید. در نتیجه اقدامات این گردان روی قله ۱۸۶۶ شیخ تاجر، شیرازه تیپ ۶۰۲ دشمن از هم گسیخت و فرمانده این‌تیپ در تماس رادیویی با مافوق‌های خود گفت ایرانی‌ها تیپ من را منهدم کرده‌اند و خودم هم توسط آن‌ها محاصره شده‌ام. ساعت ۶ و ۴۴ دقیقه صبح عمران پستی در تلاش برای خاموش‌کردن آتش سنگر دوشکای دشمن، به‌سختی مجروح شد. او بعدها در تشریح این‌واقعه گفت «شخصا معتقدم یک فرمانده باید در چنین موقعیت‌هایی، خودش دست به کار شود.» که مقصودش از «چنین‌موقعیت‌هایی» عدم توفیق نیروها در ساکت‌کردن تیربار دشمن است. بد نیست در این‌فراز از مطلب، به یکی از تذکرهای به‌جای نویسنده کتاب «کوهستان آتش» در زیرنویس صفحه ۵۱۰ اشاره کنیم که در آن گفته شده تیرباری به‌نام «گرینوف» در جهان وجود ندارد. حال‌آن‌که رزمندگان ایرانی در طول سال‌های جنگ به اشتباه از تیربار BKC با نام «گرینوف» یاد می‌کردند.


در خاطرات شب مرحله سوم عملیات والفجر ۴، ضمن اشاره به عملکرد ضعیف گردان سلمان، به روحیه خوب نیروهای گردان مقداد نیز اشاره شده که در معرکه درگیری، با استفاده از مواد اولیه خوراکی، به‌سرعت حلوا درست کرده و به خورد نیروها دادند تا قدرت بگیرند.


در ادامه روایت اتفاقات، اشاره شده سنگرهایی که قرار بود توسط واحد مهندسی لشکر ۲۷ در دشت قزلچه احداث شوند تا تانک‌ها و موشک‌اندازهای ضدزره تیپ ذوالفقار در آن‌ها مستقر شوند، به‌علت عدم پاکسازی مواضع کمین دشمن در شب گذشته، احداث نشدند. در نتیجه امکان احداث سنگر در این‌منطقه ممکن نبود. همین‌مساله باعث شد وضعیت خطرناکی برای گردان حبیب که قله ۱۸۶۶ را تصرف کرده بود، به وجود آید. علت دیگر وضعیت خطرناک و بحرانی گردان حبیب، این بود که نیروهای گردان حضرت ابوالفضل لشکر ۳۱ عاشورا سمت راست قله را خالی کرده بودند. در همان‌حال درگیری ۷ گردان پیاده لشکر ۲۷ با دو تیپ کماندویی و یگان‌های لشکر ۴ مکانیزه سپاه یکم عراق در جریان بود. در ادامه عزیز جعفری فرمانده قرارگاه مقدم حمزه به مهدی زین‌الدین فرمانده لشکر ۱۷ علی بن ابی‌طالب دستور داد تعدادی از نیروهای خود را از سمت غرب کانی مانگا به منطقه درگیری تیپ ۴۴ قمر بنی‌هاشم اعزام کند. این پیشنهاد پیش‌تر به حسین خرازی داده شد اما او همچنان بر تصمیم قبلی خود مبنی بر اجرای عملیات، تنها پس از احداث جاده (چمک، لری، شیخ المارین) تاکید کرد. این در حالی بود که واحد مهندسی قرارگاه حمزه از اتمام و احداث ساخت جاده تا حوالی ساعت ۱۲ تا ۱۳ ظهر روز آغاز مرحله سوم والفجر ۴ خبر داده بود. در سایر محورها هم فشار دشمن باعث شد فرمانده یگان‌ها نیروهای احتیاط خود را وارد عمل کنند. احمد کاظمی فرمانده لشکر ۸ نجف یک گردان از نیروهای خود را برای کمک به لشکر ۳۱ عاشورا به منطقه درگیری این‌یگان در ارتفاعات شیخ تاجر فرستاد. در همین وضع، آماده نبودن جاده اصلی تدارکات، مشکلات زیادی را برای یگان‌ها به وجود آورد.


جواد افراسیابی فرزند خانواده افراسیابی است که علاوه بر او، ۴ فرزند دیگرش هم در طول جنگ به شهادت رسیدند. او کادر آزاد واحد اطلاعات عملیات لشکر بود که مانند مجید زادبود و علی اصغر رنجبران به روش مدیریتی و نحوه برخورد برخی از مسئولین رده بالای قرارگاه خاتم با درباره عملیات والفجر ۵ اعتراض جدی داشت. با این حال همراه بسیجیان گردان مالک اشتر به‌سمت قله ۱۹۰۴ حرکت کرد و در درگیری به شهادت رسید. او به دلیل اعتراض خود، به‌جای اسلحه، چوب دستی به دست گرفته و راهی صحنه نبرد شد با وجود مشکلات، نیروهای دو گردان مقداد و عمار توانستند در دشت قزلچه به‌خوبی به هم ملحق شوند. با روشن‌شدن کامل، علی‌اصغر رنجبران معاون تیپ ۳ ابوذر به شهادت رسید و حسین اسکندرلو فرمانده گردان سلمان مجروح شد و با بیان خبر مجروح‌شدن خود، اعلام کرد فرماندهان گروهان‌هایش قبول مسئولیت نمی‌کنند تا نیروهای گردان را برای عملیات جلو ببرند. در نتیجه نیروهای گردان حبیب، تلاش کردند مواضع خالی‌مانده نیروهای گردان سلمان را پر کنند و به همین‌دلیل اشتباهاً به‌سمت سعید قاسمی که برای بررسی شرایط و جلو بردن گردان سلمان تلاش می‌کرد، آتش گشودند که با تذکرات قاسمی و سپس هدایت او، خلا بین دو گردان سلمان و حبیب در سمت چپ ارتفاع ۱۸۶۶ پر شد. در این‌روز علاوه بر علی اصغر رنجبران، چندتن از کادرهای قدیمی لشکر ۲۷ چون مرتضی مظاهر کرمانی، جواد افراسیابی و حسین تنها هم به شهادت رسیدند. جواد افراسیابی فرزند خانواده افراسیابی است که علاوه بر او، ۴ فرزند دیگرش هم در طول جنگ به شهادت رسیدند. او کادر آزاد واحد اطلاعات عملیات لشکر بود که مانند مجید زادبود و علی اصغر رنجبران به روش مدیریتی و نحوه برخورد برخی از مسئولین رده بالای قرارگاه خاتم با درباره عملیات والفجر ۵ اعتراض جدی داشت. با این حال همراه بسیجیان گردان مالک اشتر به‌سمت قله ۱۹۰۴ حرکت کرد و در درگیری به شهادت رسید. او به دلیل اعتراض خود، به‌جای اسلحه، چوب دستی به دست گرفته و راهی صحنه نبرد شد. از سوی دیگر، نیروهای گردان مالک در این مرحله عملیات، پس از تسخیر قله ۱۹۰۴ به دلیل این که نسبت به وضعیت منطقه توجیه نبودند، از روی ارتفاع به سمت پایین دشت نالپاریز سرازیز نشدند.


با رسیدن به ساعت ۱۰ و ۲۰ دقیقه صبح روز ۱۲ آبان، یک‌فروند هواپیمای دشمن مورد اصابت موشک اندازهای سهند قرار گرفت و سرنگون شد. خلبان این‌هواپیما ناچار به اجکت شد و با چتر نجات به زمین رسید که او را نزد عباس کریمی فرمانده تیپ ۲ سلمان بردند. پس از گفتگو با کریمی، وقتی از خلبان مورد اشاره پرسیده شد تصور می‌کند با چه‌کسی صحبت کرده، گفت یک‌سرباز وظیفه و وقتی فهمید کریمی، فرمانده تیپ است، بسیار تعجب کرد. در ادامه اتفاقات، نیروهای تیپ دوالفقار، ۲ قبضه موشک‌انداز مالیوتکا را در سمت راست و چپ ارتفاع کلو مستقر کرده و با هدایت سیدمحسن خوشدل و محمد کرمانشاهی و همراهی یک‌دستگاه موشک انداز تاو که با هدایت مصطفی پالیزبان در پشت خاکریز نقطه رهایی عمل می‌کرد، به‌سمت تانک‌های دشمن اجرای آتش کردند. این‌سه دستگاه ضدّزره با حضور یک‌روزه خود در آن منطقه، بدون دادن هیچ‌تلفاتی، حدود ۱۵ تا ۲۰ دستگاه تانک و خودروهای نفربر دشمن را منهدم کردند. یکی از این‌قبضه‌ها، از قبضه‌های طرح شهید ناهیدی بود؛ موشک‌اندازهایی که نیروهای تیپ ذوالفقار آن‌ها را براساس روش مهندسی معکوس در پادگان دوکوهه تولید، مونتاژ و عملیاتی کرده بودند.


نبرد همت با ماهرعبدالرشید و بحث‌وجدلش با صیادشیرازی در والفجر۴


حوالی ظهر روز ۱۲ آبان، با هدایت مستقیم عباس کریمی، الحاق بین نیروهای گردان حضرت ابوالفضل لشکر ۳۱ و رزمندگان گردان حبیب برقرار شد. نیروهای گردان عمار یاسر که عهده‌دار ماموریت مهم پاکسازی دشت قزلچه و تنگه از تانک‌های دشمن بودند، به دلیل عدم هماهنگی دسته‌ها و گروهان، صرفاً توانستند تعداد انگشت‌شماری از ادوات زرهی دشمن را هدف قرار دهند و باقی تانک‌های دشمن موفق به فرار شدند. در این‌روز مشخص شد شمار تانک‌های دشمن در دشت قزلچه و شیارهای منتهی به سرقله‌های ارتفاعات کانی مانگا بیش از تعدادی بود که نیروهای واحد اطلاعات عملیات لشکر ۲۷ در برآورد خود تخمین زده بودند.


همت در گوشی بی‌سیم خطاب به بی‌سیم‌چی گردان حبیب گفت «معلومه چی می‌گی؟» با تکرار جمله پیشین، همت برای بار دوم و با حالتی برافروخته گفت «پسرجان دفترچه کد و رمز دم دستت هست؟» او پس از این‌ماجرا به چیذری گفت «این بی‌سیم‌چی تو منو نصف عمر کرد!» بعدها اپراتور مرکز پیام فرماندهی لشکر ۲۷ برای چیذری تعریف کرد وقتی بی‌سیم‌چی جوان، گفته چیذری رفته نماز بخواند، همت با ناراحتی گوشی را به زمین کوبیده و گفته «بیا این یکی را هم که با او کار داشتیم، شهید شده!» مشابه وضعیتی که گردان حبیب داشت، نیروهای گردان مالک هم در ابتدا موفق عمل کرده و هدف خود را که تسخیر قله ۱۹۰۴ بود، تصرف کردند اما چون گردان حمزه که مامور به پوشش جناح چپ مالک در قله ۱۸۶۰ بود، نتوانست به هدف خود برسد، دشمن از همان‌جناح به‌سمت گردان مالک حمله کرد و نیروهای این‌گردان ناچار به پایین‌آمدن از قله شدند. دو گردان حضرت ابوالفضل و سیدالشهدای لشکر ۳۱ هم که اجرای عملیات در شرق شیخ گزنشین را به عهده داشتند، بخش عمده اهداف خود را به دست آورده و قله شمالی این ارتفاع (۱۸۰۰) را تصرف کردند اما نیروهای دشمن با فشار فراوان پاتک کرده و این ارتفاع را پس گرفتند.


با هدایت همت نیروهای دو گردان کمیل و میثم توانستند در تاریکی پایان روز، خود را به نیروهای گردان عمار به فرماندهی اسماعیل لشکری برسانند تا تک از دور نیافتد.


یکی از اتفاقات طنزآمیز روز اول مرحله سوم عملیات والفجر۴ درباره اشتباه بی‌سیم‌چی گردان حبیب است. درباره این‌اتفاق، امیر چیذری که به‌جای عمران پستی، فرماندهی گردان حبیب را به عهده گرفته بود، روایت کرده در حال نماز بود که همت پشت بی‌سیم سراغ او را گرفت و بی‌سیم‌چی گردان گفت «برادر چیذری رفته نماز بخواند.» این‌عبارت در دفترچه رمز به‌معنای این بود که فرد موردنظر به شهادت رسیده است. در نتیجه همت در گوشی بی‌سیم خطاب به بی‌سیم‌چی گردان حبیب گفت «معلومه چی می‌گی؟» با تکرار جمله پیشین، همت برای بار دوم و با حالتی برافروخته گفت «پسرجان دفترچه کد و رمز دم دستت هست؟» او پس از این‌ماجرا به چیذری گفت «این بی‌سیم‌چی تو منو نصف عمر کرد!» بعدها اپراتور مرکز پیام فرماندهی لشکر ۲۷ برای چیذری تعریف کرد وقتی بی‌سیم‌چی جوان، گفته چیذری رفته نماز بخواند، همت با ناراحتی گوشی را به زمین کوبیده و گفته «بیا این یکی را هم که با او کار داشتیم، شهید شده!»


* کارنامه روز اول مرحله سوم والفجر۴


در روز اول مرحله سوم والفجر ۴، ارتفاعات ۱۸۶۶ و ۱۹۰۴ و ۱۹۰۰ کانی‌مانگا چندمرتبه بین دشمن و نیروهای خودی دست به دست شد؛ به‌عبارت دقیق‌تر باید گفت این‌تبادل‌ها، بین نیروهای لشکر ۲۷ و نیروی کماندویی الفاروق بودند. در نهایت نیروهای خودی مجبور شدند قله‌های ۱۹۰۰ و ۱۹۰۴ را تخیله کنند. البته قله شمالی شاخ تاجر ۱۸۶۶ و دامنه‌های منتهی به ارتفاع ۱۹۰۰ و ۱۹۰۴ همچنان در دست نیروهای لشکر ۲۷ ماند. در این‌وضعیت که مناطق، پایگاه‌های دشمن سالم ماندند، فرمانده قرارگاه حمزه چنین‌وضعی را ناشی از فقدان شناسایی کافی از منطقه هدف اعلام کرد.


در این‌روز ۱۲۰۰ تن از نیروهای دشمن کشته و ۵۰ تن به اسارت نیروهای ایرانی درآمدند. بیش از ۳۲ دستگاه تانک و خودروی بزرگ دشمن نیز منهدم شد. ۳ انبار مهمات دشمن هم نابود شده یا به غنیمت گرفته شدند. نقطه قوت دشمن در نبرد این‌روز، به‌تعبیر همت برخورداری از جاده‌های مواصلاتی مناسب عنوان شد.


در ۲۴ ساعت اول مرحله سوم عملیات والفجر ۴، تنها هدفی که به‌صورت قطعی تصرف و تامین شد، ارتفاع ۱۸۶۶ شیخ تاجر در جناح راست منطقه عمل لشکر ۲۷ بود.


* روز دوم مرحله سوم؛ وقتی همت دیده‌بان قبضه‌چی شد


بامداد روز جمعه ۱۳ آبان، روز دوم مرحله سوم عملیات بنا بود لشکر ۱۴ امام حسین باقیمانده اهداف تصرف‌نشده لشکر ۳۱ عاشورا طی شب گذشته را تصرف کرده و امکان الحاق بین لشکر ۳۱ و لشکر ۲۷ را فراهم کند. لشکر ۲۷ هم مامور شد ماموریت ناتمام روز گذشته خود را که تصرف قله‌های ۱۸۶۶ و ۱۹۰۴ و ۱۹۰۰ بود تکمیل کند. لشکر ۱۷ هم باید ضمن پاکسازی ارتفاعات غرب جاده منتهی به غرب کانی‌مانگا به‌سمت جنوب پیشروی می‌کرد. سعید قاسمی درباره حضور لشکر ۱۷ در این‌روز از عملیات گفته «دیدیم مهدی زین‌الدین همراه نیروهایش از سمت چپ قله ۱۹۰۴ آمده و یالی را که به دشت نالپاریز وصل می‌شد، پوشش داده است. همین‌حرکت لشکر ۱۷ باعث شد بعثی‌ها توپ‌ها و کاتیوشاهای خودشان را جمع کنند و ببرند سمت شهرک نالپاریز. در حالی که اگر این حرکت قدری زودتر توسط آن بچه‌ها انجام می‌گرفت کل آن ادوات جنگی یکجا به دست ما می‌افتاد.» (صفحه ۶۱۶)


حضور مستمر و طولانی‌مدت حاجی‌پور فرمانده تیپ عمار در جبهه باعث جدایی همسرش از او شد و وی ناچار به ازدواج دوم تن داد. اما ازدواج دوم این‌فرمانده جنگ نیز به‌دلیل حضور مستمر دوباره در جبهه، به طلاق و جدایی انجامید. او در روز دوم مرحله سوم والفجر ۴، در حالی‌که برای رایزنی با همت سوار بر موتورسیکلت از دامنه کوه ۱۸۶۰ سرازیر شده بود، در حین پرش از روی یک‌خاکریز مورد اصابت گلوله توپ مستقیم تانک قرار گرفت و به‌قول سعید قاسمی از آن قامت بلند و هیکل درشت و چهارشانه، فقط به قدر یک کیسه گوشت و استخوان له شده باقی ماند صبح روز جمعه ۱۳ آبان با نظارت مستقیم اکبر حاجی پور فرمانده تیپ یک عمار سرانجام یک خاکریز دفاعی توسط نیروهای واحد مهندسی رزمی لشکر ۲۷ در سمت چپ خط حد گردان مسلم واقع در منتهی الیه دشت قزلچه احداث شد. به دستور حاجی‌پور قبضه‌های خمپاره ۶۰ در پشت این‌خاکریز قرار داده شده و خط آتش خمپاره شکل گرفت که این‌تدبیر، مقابل پاتک دشمن موثر افتاد. در این‌روز همت و فرماندهان ارشد لشکر ۲۷ در خط مقدم درگیری حضور پیدا کردند و شخص همت با گرفتن دوربین شکاری در دست، به مسئول قبضه مالیوتکا گرای شلیک به سمت سنگرها و اهداف زرهی دشمن را داد و در واقع مدتی را در حکم دیده‌بان قبضه‌چی عمل کرد. سپس با بالاآمدن دیده‌بان‌ها از ارتفاعات، آتش دقیق و سنگینی روی مواضع دشمن گرفته شد که به‌تعبیر عباس کریمی بیشترین تلفاتی که از دشمن گرفته شد، از طریق آتش توپخانه و خمپاره اندازها بود.


* شهادت علی‌اکبر حاجی‌پور؛ فرمانده‌ای که حضور مستمرش در جبهه به دو طلاق انجامید


پس از ورود نیروهای گردان‌های کمیل و میثم به منطقه درگیری، این‌دوگردان توانستند به قلب قرارگاه لشکر ۴ سپاه یکم عراق بزنند و نیروهای گردان کمیل موفق شدند قله ۱۸۶۰ را از دشمن پس بگیرند. اما فرمانده گردانشان ابراهیم علی معصومی به‌دلیل اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. در زیر فشارهایی که به گردان کمیل آمد، اکبر حاجی پور و عباس کریمی فرمانده‌های تیپ ۱ و ۲ لشکر ۲۷ به بالای قله رفته و به نیروهای این‌گردان روحیه دادند. همت پس از شهادت معصومی به حاجی پور دستور داد جلو رفته و از طریق شبکه مخابراتی تیپ یکم، دو گردان میثم و کمیل را هدایت کند. همان‌طور که گفتیم، حاجی‌پور هم ضمن رفتن به منطقه درگیری، خط آتشی حساب‌شده از سلاح‌های سبک و خمپاره‌های ۶۰ و ۸۱ میلی متری تشکیل داد که خیلی مفید واقع شد اما عصر همان‌روز در اثر اصابت تیر مستقیم توپ تانک به شهادت رسید.


حضور مستمر و طولانی‌مدت حاجی‌پور فرمانده تیپ عمار در جبهه باعث جدایی همسرش از او شد و وی ناچار به ازدواج دوم تن داد. اما ازدواج دوم این‌فرمانده جنگ نیز به‌دلیل حضور مستمر دوباره در جبهه، به طلاق و جدایی انجامید. او در روز دوم مرحله سوم والفجر ۴، در حالی‌که برای رایزنی با همت سوار بر موتورسیکلت از دامنه کوه ۱۸۶۰ سرازیر شده بود، در حین پرش از روی یک‌خاکریز مورد اصابت گلوله توپ مستقیم تانک قرار گرفت و به‌قول سعید قاسمی از آن قامت بلند و هیکل درشت و چهارشانه، فقط به قدر یک کیسه گوشت و استخوان له شده باقی ماند و گردآوری شد. قاسمی در روایت‌های خود از عملیات والفجر ۴، این‌گفته را که نیروهای گردان عمار در شکار تانک‌های دشمن کوتاهی کرده‌اند، چرند و بی‌ربط خوانده است. چون در سمت چپ قله ۱۹۰۰ نیروهای گردان مقداد نتوانسته بودند یال ساندوچی را بگیرند. در نتیجه لشکر ۲۷ از همان سمت ضربه پذیر شد و به ازای هر تانکی که گردان عمار به هزار مصیبت منهدم می‌کرد، ماهرعبدالرشید ۳ تانک به آنجا می‌فرستاد.


نبرد همت با ماهرعبدالرشید و بحث‌وجدلش با صیادشیرازی در والفجر۴


شهید علی‌اکبر حاجی‌پور که پیش از انقلاب و ورود به سپاه به‌عنوان افسر گارد شاهنشاهی در ارتش خدمت می‌کرد


* نیروی احتیاط به همت داده نشد و پایان روز دوم


صبح روز جمعه ۱۳ آبان فشار دشمن روی ارتفاع ۱۹۰۴ به‌قدری سنگین شد که دشمن توانست قله ۱۹۰۴ را از گردان میثم پس بگیرد. همت می‌گوید پس از این اتفاقات دیگر برایش مسجل شد که عمل روی یال سمت راست ۱۹۰۴ ممکن نیست و به منزله اقدام به خودکشی است.


تا پیش از ظهر روز جمعه، دو هلی کوپتر هوانیروز عراقی در منطقه گردان کمیل سقوط کردند. و نیروهای گردان عمار، شماری از افسران رده بالای تیپ سیف سعد سپاه یکم دشمن را در حد سرتیپ و سرهنگ به اسارت گرفتند که همت در سخنرانی روز سه‌شنبه ۱۷ آبان خود درباره این‌اتفاق گفت درست در اوج لحظه‌هایی که آدمی احساس می‌کند تحمل سختی‌های جنگ بر

اگر خوشت اومد لایک کن
0
آخرین اخبار