به گزارش پایگاه خبری افشاگری عربستان سعودی پس از سالها قرار داشتن در بلوک غرب و بازی در زمین آمریکا، حال تصمیم گرفته است تا وارد شراکت راهبردی با سایر قدرتهای نوظهور منطقهای- جهانی نیز شود. محمد بن سلمان ولیعهد و نخستوزیر جوان سعودی راه تحقق اهداف سند چشمانداز ۲۰۳۰، رشد اقتصاد غیرنفتی، بیشینهسازی استقلال سیاسی و افزایش قدرت مانور این کشور در محیط منطقهای را در توسعه روابط با بازیگران جدید و تأثیرگذاری همچون چین، روسیه، هند، ترکیه و جمهوری اسلامی ایران میداند. شاید به دلیل اتخاذ چنین سیاستی از سوی سعودیها، مقامات آمریکا یک به یک راهی سرزمین عربستان میشوند تا ضمن بازتعریف روابط با ریاض، جلوی فاصله گرفتن عربستان از مدار غرب را بگیرند. به گزارش پایگاه خبری افشاگری به نقل از رسانههای جریان اصلی یکی از اهداف آنتونی بلینکن در سفر به پادشاهی سعودی، متقاعد کردن «شاهزاده جوان» برای تغییر اولویتهای سیاست خارجی سعودی بوده که به نظر میرسد با مخالفت محمد بن سلمان مواجه شده است. برهمین اساس در ادامه این یادداشت به واکاوی علل ناکامی دموکراتها در مسیر خروج «متحد قدیمی» از مدار چین و روسیه خواهیم پرداخت.
بازتعریف روابط راهبردی واشنگتن- ریاض
تاریخ روابط دوجانبه آمریکا و پادشاهی سعودی به نخستین روزهای شکلگیری دولت- ملتهای جدیدالتاسیس در منطقه غرب آسیا باز میگردد. از آن دوران تا سالهای ابتدایی سلطنت ملک سلمان، روابط ریاض- واشنگتن براساس معادله «نفت در برابر امنیت» دنبال میشد. همچنین سعودی با قرارگرفتن در جایگاه حفظ و توسعه چرخه «پترودلار» تبدیل به یکی از محافظان اصلی حفظ ارزش پول آمریکا در سطح نظام بینالملل گشت. این روابط راهبردی در هنگام حمله نظامی آمریکا به افغانستان و عراق به اوج خود رسید و سبب افزایش وابستگی امنیتی منطقه غرب آسیا به آمریکاییها شد.
بحران مالی ۲۰۰۸، بیداری اسلامی و آغاز روند تغییر سیاست خاورمیانهای آمریکا در دوران اوباما سبب شد تا به تدریج دولتهای محور محافظهکار سنی از متحد قدیمی خود یعنی آمریکا فاصله گرفته و کالای با ارزش «امنیت» را در روابط نزدیک با روسیه، چین و حتی ترکیه جستوجو کنند. طی یک دهه اخیر واشنگتن و دولتهای اروپایی با فروش میلیاردها دلار تسلیحات آفندی- پدافندی به کشورهای عربی به آنها وعده دادند که از پایتختهای عربی در برابر تهدیدات خارجی محافظت میکنند؛ اما در عمل این وعده تحقق نیافت. مهمترین نمونه برای نشان دادن عدم کارآمدی تعهدات امنیتی آمریکا را میتوان جنگ هشتساله یمن دانست. در این سالها ائتلاف سعودی که از حمایت تسلیحاتی- اطلاعاتی غرب برخوردار بود اما نتوانست صنعا را فتح کند یا جلوی حملات پهپادی- موشکی انصارالله به تأسیسات حیاتی را بگیرد. در چنین وضعیتی ریاض تصمیم گرفت تا برای خروج از بنبست یمن، میز مذاکرات امنیتی بغداد را انتخاب کند و در نهایت از طریق توافق پکن، گامی بلند به سوی پایان جنگ و صلح با همسایه جنوبی بردارد.
بینتیجه ماندن سفر منطقهای جو بایدن در ژوئیه ۲۰۲۲ برای بازتعریف روابط راهبردی با ریاض سبب شده است تا سایر مقامات آمریکایی همچون ویلیام برنز، جیک سالیوان، لیندسی گراهام و آنتونی بلینکن در بازههای زمانی مختلف راهی عربستان شوند تا از طریق مذاکرات امنیتی- سیاسی با محمد بن سلمان زمینه دوری شاهزاده جوان از رقبای جهانی آمریکا یعنی چین و روسیه را فراهم آورند. به نظر میرسد واشنگتن قصد دارد در دور جدید روابط راهبردی با سعودی «استقلال سیاسی» بیشتری برای ریاض در نظر بگیرد به شرط آنکه سعودیها در «بازی بزرگ» قدرتهای جهانی همچنان در بلوک غرب باقی بماند و به ثبات در بازارهای انرژی کمک کند. در آستانه انتخابات ریاست جمهوری در سال ۲۰۲۴، دولت بایدن بسیار مشتاق است تا پرونده عادیسازی روابط رژیم صهیونیستی و پادشاهی سعودی در این دولت اتفاق بیفتد اما شروط شاهزاده جوان تحقق این خواسته را با چالش جدی مواجه ساخته است. «اجرایی شدن توافق نظامی با دولت ترامپ»، «به رسمیت شناخته شدن حق غنیسازی اورانیوم و کسب چرخه سوخت هستهای»، «گسترش روابط اقتصادی- تجاری با واشنگتن» و «توقف انتقادات از محمد بن سلمان به دلیل قتل جمال خاشقچی» چهار شرط محمد به سلمان میباشد که با مخالف جدی دولتمردان آمریکایی- اسرائیلی مواجه شده است.
سعودی علیه آمریکا؛ تهدید به حمله اقتصادی!
بحران اوکراین را میتوان نقطه عطف در روند تشکیل ائتلافها و اتحادهای جدید در حوزه نظام بینالملل دانست. با آغاز عملیات نظامی مسکو علیه اوکراین، آمریکاییها با همراهی متحدان غربی خود تصمیم گرفتند تا در روند نظم شبکهای ایجاد اخلال کرده و قدرتهای نوظهور منطقهای را به سمت انتخاب یکی از دو بلوک متخاصم سوق دهند. به عبارت دیگر جنگ اوکراین و (بحرانهای احتمالی میان چین و غرب) موجب قطبیشدن مجدد نظام بین الملل در بلندمدت خواهد شد. به عنوان مثال طی یکسال اخیر وزارت انرژی و تیم سیاست خارجی آمریکا به دنبال ایجاد اجماع جهانی علیه صنعت نفت و گاز روسیه بودند. براساس این طرح تحریمی دولتهای عضو اوپک با افزایش سطح تولید انرژی به بازگشت ثبات و کنترل قیمتها در بازار کمک کرده و خلأ عدم حضور روسیه را پر خواهند نمود؛ اما در عمل ریاض- ابوظبی برخلاف برخی دولتهای منطقه همچون قطر و عمان سیاستی متفاوت اتخاذ کردند و در قالب جدیدی به نام «اوپک پلاس» بر سر کاهش روزانه دو میلیون بشکه نفت در روز با روسیه به توافق رسیدند. این تصمیم باعث افزایش قیمت حاملهای انرژی در بازارهای جهانی شد. شاید مهمترین نتیجه این بحران اقتصادی، پیروزی جمهوری خواهان در انتخابات کنگره بود.
براساس اسناد افشا شده در رسانهها، پس از آنکه ریاض به صورت رسمی اعلام کرد که تولید نفت خود را کاهش خواهد داد، جو بایدن با لحنی تند عربستان سعودی را تهدید به اقدام تنبیهی کرد. در پاسخ محمد بن سلمان گفته است که اگر تهدیدات آمریکا عملی شود رابطه با این کشور را قطع خواهد نمود و ضربه اقتصادی سختی به آمریکا خواهد زد. به گزارش پایگاه خبری افشاگری به نقل از روزنامه واشنگتن پست پس از آنکه بایدن قول داد که «عواقب» کاهش تولید نفت را به سعودی تحمیل کند، محمد بن سلمان نیز تهدید کرد که ضمن بازنگری اساسی در روابط با آمریکا، تحریم احتمالی علیه واشنگتن وضع کرده و ۸۰۰ میلیارد دلار سرمایه سعودی را از این کشور خارج خواهد نمود. استخدام چنین ادبیاتی از سوی عالیترین مقام سیاسی پادشاهی سعودی نشان از برنامه این پادشاهی برای ایجاد تنوع در سبد شرکای راهبردی و همکاری با سایر قدرتهای نوظهور در حوزه منافع مشترک دارد. به عبارت دیگر عربستان قصد دارد این پیام را به جهان مخابره کند که اگر ریاض تصمیم بگیرد تا در حوزه انرژی با روسیه یا در حوزه هوش مصنوعی با چین همکاری کند؛ قدرتهای غربی توان تغییر تصمیمات سعودی را ندارند.
بهره سخن
در حالی که دستگاه پروپاگاندای غرب در حال انتشار خبر اختلاف روسیه و عربستان سعودی در اوپک پلاس بود، ریاض با کاهش تولید نفت از آنتونی بلینکن وزیر خارجه آمریکا استقبال کرد. تجربه دو دهه اخیر به ریاض ثابت کرده که اگر این کشور به دنبال رشد اقتصادی و امنیت پایدار باشد باید با تمام بازیگران تأثیرگذار در سطح ملی و فروملی وارد مذاکره و تعامل شود. در حالی که دولت بایدن به دلیل مسائل حقوق بشری و جنگ یمن از صادرات محصولات راهبردی همچون پهپادهای تهاجمی و موشکهای بالستیک به سعودی خودداری میکند، چین و روسیه تبدیل به تأمین کننده این تسلیحات راهبردی برای سعودی شدند. شاید مهمترین مطالبه سعودی در سالهای اخیر دستیابی به حق غنیسازی اورانیوم بوده که همواره با مخالفت مقامات آمریکا و رژیم صهیونیستی مواجه شده است. در چنین شرایطی ریاض برای دستیابی به این امتیاز راهبردی به سراغ شرکتهای روسی و ایرانی رفته است تا خارج از مدار غرب به این دانش راهبردی دست پیدا کند.