یهودستیزی، پوششی برای سیاست‌های سرکوبگرانه ترامپ

ترامپ با ادعای مبارزه با یهودستیزی، در واقع آن را به ابزاری سیاسی برای سرکوب منتقدان و تقویت سیاست‌های اقتدارگرایانه‌اش بدل کرده است.

دونالد ترامپ، بلندگوی مبارزه با یهودستیزی را به‌دست گرفته و صدایش را تا بیشترین حد ممکن بالا برده است. اما پرسش اصلی اینجاست: چرا؟ پاسخ لزوماً به دل‌نگرانی واقعی درباره امنیت یهودیان مربوط نمی‌شود، بلکه در پیگیری یک دستور کار سیاسی نهفته است که هدفش ساکت‌کردن منتقدان و بستن در‌های کشور به روی مهاجران است. جنجال‌های ترامپ نه برای حل مسئله یهودستیزی، بلکه برای بهره‌برداری سیاسی از آن در راستای تقویت سیاست‌هایی اقتدارگرایانه و مبتنی بر نژادگرایی است.

بی‌تردید یهودستیزی در ایالات متحده وجود دارد و آمار‌ها آن را تأیید می‌کنند. گزارش FBI در سال ۲۰۲۳ نشان می‌دهد که از میان ۱۱٬۸۶۲ جنایت ناشی از نفرت، حدود ۱٬۰۲۰ مورد (نزدیک به ۹ درصد) علیه یهودیان بوده است—افزایشی چشمگیر نسبت به سال‌های گذشته. همچنین، گزارش سال ۲۰۲۴ «اتحادیه ضدافترا» (ADL) از ثبت ۸٬۸۷۳ مورد حادثه یهودستیزانه، شامل حملات فیزیکی و آزار کلامی خبر داده که نسبت به سال ۲۰۲۲ حدود ۱۴۰ درصد افزایش داشته است. اما زمانی‌که سیاست وارد ماجرا می‌شود، این واقعیت‌های تلخ تبدیل به ابزار‌هایی در بازی‌های بزرگ‌تر استراتژیک می‌شوند. ترامپ این مسئله را به میدان جنگ سیاسی کشانده و از یهودستیزی به‌عنوان بهانه‌ای راحت برای پیشبرد سیاست‌های دلخواهش استفاده می‌کند.

او با وعده اخراج معترضان به سیاست‌های اسرائیل یا تهدید به قطع بودجه دانشگاه‌هایی که به‌زعم او از دانشجویان یهودی حمایت کافی نکرده‌اند، خود را منجی قاطع تصویر می‌کند. اما پشت این نقاب، برنامه‌ای نهفته که ارتباط چندانی با رفاه واقعی یهودیان ندارد. نگاهی دقیق‌تر به انتصابات ترامپ پرسش‌هایی را برمی‌انگیزد: چرا دولتی که ادعای دفاع از یهودیان دارد، اطراف خود را با افرادی پر کرده که اظهاراتی تحریک‌آمیز علیه جامعه یهودی داشته‌اند؟ این تناقض به‌راحتی قابل نادیده‌گرفتن نیست. از یک‌سو ترامپ با صدای بلند از حمایت از یهودیان سخن می‌گوید، اما از سوی دیگر سیاست‌هایی را پیش می‌برد که بیش از آنکه نفرت را از میان بردارد، در پی سرکوب مخالفت‌ها و دامن‌زدن به ترس عمومی است.

زمانی‌که ترامپ دانشجویان معترض را تهدید به اخراج می‌کند، هدف صرفاً مبارزه با یهودستیزی نیست؛ این اقدام پیامی واضح به تمام کسانی است که جرأت اعتراض به خطوط قرمز او را دارند. حال اگر به سیاست‌های مهاجرتی او نگاه کنیم، یهودستیزی تبدیل به توجیهی برای بالا بردن دیوار‌های آمریکا می‌شود. با اغراق در تهدید‌ها علیه یهودیان، ترامپ گفتمان عمومی را به سمتی سوق می‌دهد که در آن هر بیگانه یا مهاجری یک تهدید بالقوه تصور می‌شود. اینجاست که خطوط به‌هم می‌رسند: برای ترامپ، یهودستیزی نه یک هدف، بلکه یک برگ برنده است—ابزاری برای توجیه سرکوب‌ها و اجرای سیاست‌هایی که بخش بزرگی از جامعه یهودی آمریکا—که عمدتاً لیبرال و مهاجرپذیر هستند—با آنها مخالفند. در این نمایش سیاسی، نه‌تنها گامی برای حفاظت از یهودیان برداشته نمی‌شود، بلکه آنها تبدیل به گروگان‌های برنامه‌های سیاسی او می‌شوند.

هدف دیگر از ترویج روایت اغراق‌آمیز یهودستیزی، گسترش قدرت حکومت است. زمانی‌که دانشگاه‌ها با تهدید مالی روبه‌رو می‌شوند یا معترضان با اتهام‌های سنگین ساکت می‌گردند، زمینه برای رشد اقتدارگرایی مهیا می‌شود. در این فضا، مبارزه با یهودستیزی از یک وظیفه اجتماعی به ابزاری برای کنترل و سلطه تبدیل می‌شود. دو نتیجه روشن حاصل می‌گردد: نخست، مخالفان سیاسی تحت فشار قرار می‌گیرند و فضای عمومی برای ابراز نظر تنگ‌تر می‌شود؛ دوم، ترامپ در نگاه حامیانش به‌عنوان رهبری قاطع و عمل‌گرا ظاهر می‌شود که در برابر مشکلات سرسختانه ایستاده است. اما در واقع، این نمایش پر سر و صدا کمتر برای حل مسئله واقعی است و بیشتر برای تقویت استراتژی سیاسی ترامپ. در این میان، جامعه یهودی نیز نفع چندانی نمی‌برد و بیشتر به حاشیه رانده می‌شود. هدف اصلی، استفاده از یهودستیزی به‌عنوان اهرمی برای سرکوب مخالفان و پیش‌برد سیاست‌های محدودکننده است.

این تاکتیک نه‌تنها تنش‌ها را کاهش نمی‌دهد، بلکه یک مسئله حساس را سیاسی کرده و جامعه را بیشتر به سوی ترس و نظارت سوق می‌دهد. ترامپ استاد تبدیل هر مسئله‌ای به یک صحنه نمایش بزرگ است و یهودستیزی نیز از این قاعده مستثنا نیست. او تهدید را، چون شبحی هولناک به نمایش می‌گذارد، اما شمشیر را به‌سوی کسانی نشانه می‌گیرد که اغلب هیچ ارتباطی با ریشه مشکل ندارند. این رویکرد نه‌تنها مسئله را حل نمی‌کند، بلکه آن را وخیم‌تر می‌سازد. وقتی یهودستیزی تبدیل به عنصری نمایشی در یک صحنه سیاسی می‌شود، نفرت واقعی—آن نفرتی که روی دیوار‌ها نوشته می‌شود، در خیابان‌ها فریاد زده می‌شود یا در ذهن‌های بیمار پرورانده می‌شود—در میان این هیاهو گم می‌شود. این شاید بزرگ‌ترین خیانت به کسانی باشد که در معرض خطر واقعی‌اند؛ چراکه انرژی و منابع از مقابله واقعی با نفرت به‌سمت بازی‌های سیاسی و اغراق‌های بی‌ثمر منحرف می‌شوند؛ و زمانی‌که به انتصابات جنجالی ترامپ نگاه می‌کنیم، موضوع پیچیده‌تر می‌شود. برای مثال، در مورد دانشگاه کلمبیا، برخی از منصوبان اصلی او یا اظهاراتش درباره اعتراضات دانشجویی، واکنش‌های عمومی گسترده‌ای برانگیخته‌اند. ترامپ و برخی متحدانش به‌جای تمرکز بر ریشه‌های واقعی یهودستیزی، انگشت اتهام را به‌سوی گروه‌هایی نشانه می‌گیرند که عمدتاً به نقد سیاست خارجی یا دفاع از حقوق بشر مشغولند. این انتخاب‌ها به‌جای آرام‌کردن فضا، در مواردی منجر به افزایش تنش‌ها و احساس قربانی‌شدن شده‌اند. انتصاب افرادی، چون مایک هاکبی در نقش‌های حساس مربوط به خاورمیانه—با دیدگاه‌های یک‌جانبه و سخت‌گیرانه‌اش نسبت به مسئله فلسطین—نه‌تنها کمکی به کاهش درگیری‌ها نکرده، بلکه در مواردی موجب تشدید انتقاد‌ها و حتی دامن‌زدن به احساسات یهودستیزانه در برخی محافل شده است. این چهره‌های جنجالی با کارنامه‌های تفرقه‌برانگیزشان نشان می‌دهند که ترامپ با این انتخاب‌ها، شاید بیشتر بخشی از مشکل باشد تا راه‌حل آن.

ترامپ با برافراشتن پرچم مبارزه با یهودستیزی، نه در پی حل مشکلی واقعی، بلکه در حال اجرای نمایشی است که خود ستاره اصلی آن است. این صحنه‌سازی برای تأمین امنیت یهودیان نیست، بلکه برای ساکت‌کردن مخالفان و دشوارترکردن زندگی مهاجران طراحی شده است. پس از پایان این نمایش، آنچه باقی می‌ماند نه راه‌حل، بلکه چشم‌اندازی سوخته از جامعه‌ای است که در آن اختلافات عمیق‌تر شده و ابزار قدرت، کنترل را افزایش داده‌اند.

منبع: مدرن دیپلماسی

اگر خوشت اومد لایک کن
0
آخرین اخبار