انقلاب عاشورایی در دورۀ پساانقلابی

یک کارشناس مسائل سیاسی نوشت: اگر دچار فقدان «روایت سیاسی و اجتماعی از عاشورا» باشیم، در واقع، عاشورا را در یک عزاداری ساده و محض، خلاصه کرده‌ایم که فقط جنبۀ شخصی و باطنی دارد و با نظم سیاسی و وضع تاریخی، بیگانه است.

به گزارش پایگاه خبری افشاگری ، مهدی جمشیدی کارشناس مسائل سیاسی طی یادداشتی با عنوان «انقلاب عاشورایی در دورۀ پساانقلابی» به شرح زیر نوشت:

1. اگر دچار فقدان «روایت سیاسی و اجتماعی از عاشورا» باشیم، در واقع، عاشورا را در یک عزاداری ساده و محض، خلاصه کرده‌ایم که فقط جنبۀ شخصی و باطنی دارد و با نظم سیاسی و وضع تاریخی، بیگانه است. در این راستا، باید عاشورا را به امروز و اکنون آورد و این میسّر نیست جز با تصویرسازیِ انقلابی و سیاسی از عاشورا.

تلقّی رهبر معظّم انقلاب از عاشورا، سرشار از این جنبه است. رساترین و دقیق‌ترین تعابیر انقلابی و اجتماعی دربارۀ عاشورا، در سخنان ایشان بیان شده است؛ به خصوص، چهار سخنرانی ایشان در دهۀ هفتاد که در آنها به مسألۀ «عبرت‌های عاشورا» پرداخته شده است. البته حادثۀ عاشورا، هم برای «انقلاب‌کردن» نافع است و هم برای «نگه‌داشتن انقلاب». به بیان دیگر، عاشورا حادثۀ نیست که در مرحلۀ «انقلاب» متوقف بماند و در مرحلۀ «پساانقلاب»، دیگر کارکردی نداشته باشد.

مفهوم‌پردازی عبرت‌های عاشورا نشان می‌دهد که می‌توان خط تحلیلی دربارۀ عاشورا را به دورۀ پساانقلاب نیز تعمیم داد و مشخص کرد که چه تحولات آشکار و پنهانی می‌توانند جامعۀ اسلامی را به مرتبه‌ای از انحطاط و سقوط سوق بدهند که در نهایت، واقعه‌ای همچون کربلا رخ بدهد. در این برداشت، آسیب‌های درونیِ جامعۀ اسلامی که می‌توانند چنین وضعی را پدید آورند شناسایی و فهم می‌شوند و از طریق مشابهت‌سازی تاریخی، به عبرت‌هایی برای اکنون تبدیل می‌شوند.

این عبرت‌ها هم معطوف به جامعۀ اسلامی هستند و هم معطوف به حکومت اسلامی. آیت‌الله خامنه‌ای با مطرح‌کردن این بحث در دورۀ پساانقلاب، نخستین گام را در مسیر انذار و هشدار برداشت و نشان داد که هیچ پروایی از مقایسه ندارد، بلکه آن را می‌طلبد تا تاریخ تلخ کربلا تکرار نشود.

2. اما در چند سال اخیر، جریان غیرانقلابی و سکولار - که وجود و حضورش در قدرت سیاسی، ریشۀ دشواری‌های معیشتی مردم بوده است - کوشیده است با پناه‌بردن به شبیه‌سازیِ تاریخی، «عاشورا» را در برابر «انقلاب» بنشاند و انقلاب را چونان «ساختار سیاسیِ جور» ترسیم نماید. مجالس و هیئت‌های اینان، به محفلی برای درهم‌شکستن مقاومت انقلابی و تردیدافکنی در جبهۀ حقّ و کنایه‎‌زدن به اصالت‌های انقلابی تبدیل شده‌اند.

اینان به دلیل منافع و مطامع سیاسی، در مقابل رهبر انقلاب صف‌آرایی کرده و با این گمان که عاشورا، فقط ظرفیت پیشاانقلابی دارد و می‌توان از آن در جهت نهضت و جنبش و شوریدن بهره گرفت و نظم سیاسیِ کنونی را به چالش کشید، روایت‌های معوج می‌بافند. به‌این‌ترتیب، اینان از عاشورا، بر ضدّ خطّ اصیلِ عاشورا بهره می‌برند و تزویر را به تحریف ضمیمه می‌کنند و در سایۀ سوگواری حسین‌بن‌علی، به پرچم‌دار حسین‌بن‌علی می‌تازند.

این‌همه در حالی است که نه نظم سیاسی و نه نظم اجتماعی، دچار «استحاله» نشده‌اند و انقلاب و جامعه با وجود دشواری‌ها و تنگناها، همچنان اصالت‌های خویش را حفظ کرده‌اند و دچار «جابجایی‌های ساختاری» نشده‌اند. در مقابل، اینان می‌کوشند با روایت‌‌پردازی سیاه و غلیظ، وضع کنونی را بحرانی و نزدیک به فروپاشی و انحطاط ترسیم کنند تا دوگانه‌سازی‌های‌شان بر ضدّ انقلاب، مقبول و موجّه افتد.

3. جالب این‌که آیت‌الله خامنه‌ای در اواخر دهۀ هفتاد که نیروهای سیاسیِ تجدیدنظرطلب و استحاله‌شده می‌خواستند نظم سیاسی و نظم اجتماعی را به سوی لیبرال‌دموکراسی سوق بدهند، آشکارا از حادثۀ عاشورا در جهت غایات انقلاب بهره برد و همچنان نیز حادثۀ عاشورا را دارای ظرفیت تحلیلی برای این مواجهه معرفی کرد. ایشان گفتند: در صدر اسلام، «بزرگ‌ترین» و «مهم‌ّترین» ضربه‌ای که بر اسلام وارد شد، این بود که «حکومت اسلامی» از «امامت» به «سلطنت» تبدیل شد و امام حسن(ع) به ‌خاطر یک مصلحت بزرگ‌تر که حفظ اصلِ اسلام بود، مجبور شد این تحمیل را بپذیرد.

امروز نیز اساس نقشۀ دشمن، این است که حکومت را از «محور اصلی» که «امامت» و «دین» است خارج کند؛ چون بعد خاطرش جمع است که همه‌کار خواهد کرد، امّا به برکت هوشیاری ملّت و به برکت انقلاب، امریکا قادر نیست حادثه‌ای مثل حادثۀ صلح امام حسن(ع) را تحمیل کند، بلکه اینجا اگر دشمن زیاد فشار بیاورد، «حادثۀ کربلا» اتّفاق خواهد افتاد (آیت‌الله خامنه‌ای، در دیدار جوانان، 1/2/1379). در تاریخ پساانقلابی، فقط مبارزه و ایستادن و مقاومت معنا دارد و هرچه که رخ بدهد، این تاریخ از «مدار عاشورا» خارج نخواهد شد؛ چنان‌که برای برانداختنِ این تاریخ قدسی، دشمن چاره‌ای جز بازسازیِ نبرد کربلا ندارد.

پس تاریخ پساانقلابی در درون خود، همچنان عنصر نهضت و انقلاب را دارد و «نظریۀ نظام انقلابی» نیز همین را می‌گوید و انقلاب، خود را منجمد و متصلب نمی‌انگارد که از منطق و موقعیت عاشورایی بهراسد.


اگر خوشت اومد لایک کن
0
آخرین اخبار