به گزارش پایگاه خبری افشاگری به نقل از گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، آسیای مرکزی همواره عرصهای برای رقابت میان بازیگران کلیدی منطقهای (چین و روسیه) و همچنین بازیگران خارجی (آمریکا و اتحادیه اروپا) بوده و همچنان نیز هست.
اهمیت ژئوپلیتیکی این منطقه، همراه با ثروتهای طبیعی سرشار آن، در شرایط تشدید رقابت میان قدرتهای بزرگ جهانی، در دوره اخیر اهمیت ویژهای یافته است.
روی کار آمدن دونالد ترامپ به عنوان رئیسجمهور آمریکا و اولویتبخشی به توسعه کسبوکار در سیاست خارجی واشنگتن، میتواند به افزایش نقش و اهمیت این منطقه برای آمریکا منجر شود.
همکاریهای بالقوه میان آمریکا و کشورهای آسیای مرکزی در حوزههای امنیتی، انرژی، حملونقل و استخراج مواد معدنی حیاتی – که برای صنایع پیشرفته و امنیت انرژی آمریکا نقشی تعیینکننده دارند – نیز میتواند بستری برای تغییرات قابلتوجه در سیاست واشنگتن در قبال آسیای مرکزی فراهم آورد.
آسیای مرکزی؛ کانونی بالقوه در سیاست دولت جدید ترامپ
اگرچه آسیای مرکزی احتمالاً اولویت اصلی دولت جدید نخواهد بود، اما انتظار نمیرود که این منطقه به حاشیه رانده شود.
چندین دلیل این پیشبینی را تقویت میکند:
تمرکز بر مواد معدنی حیاتی: دونالد ترامپ در سخنرانی خود در کنگره، بر لزوم اجرای مجموعهای از اقدامات با هدف گسترش تولید و استخراج داخلی مواد معدنی حیاتی و فلزات نادر خاکی تأکید کرد و آن را دارای «اهمیت تاریخی» خواند.
این رویکرد، نادیده گرفتن همکاری با منطقهای که دارای ذخایر عظیم و قابلتوجهی از مواد معدنی مهم مانند منگنز، کروم، سرب، روی، تیتانیوم و همچنین فلزات کمیاب نظیر لیتیوم، کبالت و نیکل است را برای واشنگتن دشوار میسازد.
کریدورهای حملونقل جایگزین: به نظر میرسد واشنگتن به پیگیری پروژههای مرتبط با ایجاد کریدورهای حملونقل و زیرساختهای جدید با هدف دور زدن روسیه ادامه خواهد داد. این کریدورها پتانسیل ترانزیتی منطقه را به نفع غرب افزایش میدهند.
در این چارچوب، توجه ویژهای به توسعه «کریدور حملونقل بینالمللی ترانسخزر» (TITR) یا همان «کریدور میانی» معطوف خواهد شد که برای انتقال منابع انرژی و کالا به اروپا طراحی شده است.
این کریدور که با نقشآفرینی کشورهایی چون جمهوری آذربایجان، گرجستان، قزاقستان و ترکیه همراه است، میتواند به جذب سرمایهگذاری شرکتهای آمریکایی کمک کرده و دسترسی کشورهای آسیای مرکزی به بازارهای جهانی را تسهیل کند. همچنین، علاقه آمریکا به پروژه خط لوله گاز ترانسخزر برای انتقال گاز ترکمنستان به اروپا احتمالاً افزایش خواهد یافت.
مسئله افغانستان: با وجود عدم به رسمیت شناختن دولت طالبان پس از خروج نیروهای آمریکایی در سال 2021، واشنگتن همچنان به دنبال دسترسی تجاری به آسیای جنوبی و جنوب شرقی از طریق افغانستان است تا مسیرهای حملونقل عبوری از روسیه را دور بزند.
پروژههایی مانند راهآهن ترانسافغان (اتصال آسیای مرکزی به بنادر پاکستان) و کریدور چندوجهی ترانسافغان (برای انتقال مواد معدنی افغانستان به غرب) میتوانند فرصتهایی برای فعال شدن کسبوکارهای آمریکایی و کاهش وابستگی منطقه به چین فراهم کنند.
تحقق این امر بدون همکاری با کابل ممکن نیست. با توجه به روابط مثبت کشورهای آسیای مرکزی با دولت کنونی افغانستان، واشنگتن احتمالاً تلاش خواهد کرد از این فرصت برای تقویت جایگاه خود و مشارکت دادن منطقه در حل مسائل افغانستان استفاده کند.
نادیده گرفتن نگرانیهای امنیتی کشورهای منطقه از وضعیت افغانستان، میتواند آنها را بیش از پیش به سمت چین سوق دهد.
ابزارها و اولویتهای احتمالی سیاست آمریکا
همکاری امنیتی: مبارزه با تروریسم، بهویژه با توجه به همسایگی با افغانستان، احتمالاً یکی از اولویتهای کلیدی واشنگتن در تعامل با منطقه باقی خواهد ماند.
بازار انرژی: آمریکا به دنبال ایجاد یک بازار بزرگ انرژی منطقهای در آسیای مرکزی است و منابع این منطقه را عاملی برای ثبات اقتصاد جهانی و ایجاد چشماندازهای جدید اقتصادی میداند.
فعالسازی DFC: انتظار میرود دولت ترامپ فعالیت «شرکت مالی توسعه بینالمللی ایالاتمتحده آمریکا» (DFC) را که در اواخر دوره اول ریاستجمهوری او (ژانویه 2021) یادداشت تفاهمی با قزاقستان و ازبکستان امضا کرده بود، مجدداً فعال کند.
هدف این نهاد، جذب سرمایهگذاری خصوصی (با هدف اولیه 1 میلیارد دلار در 5 سال) برای پیشبرد پروژههای توسعه اقتصادی و افزایش پیوستگی در آسیای مرکزی و ارائه جایگزینی برای ابتکارات چینی است؛ طرحی که در دوره بایدن مسکوت مانده بود.
لغو اصلاحیه جکسون-ونیک: احتمالاً دولت ترامپ این اصلاحیه قدیمی دوران جنگ سرد را که محدودیتهایی بر روابط تجاری با برخی جمهوریهای سابق شوروی اعمال میکرد، برای قزاقستان، ازبکستان و تاجیکستان لغو خواهد کرد.
اگرچه تأثیر عملی این اصلاحیه در حال حاضر اندک است (به دلیل تمدید سالانه معافیتها)، اما لغو کامل آن میتواند راه را برای گسترش همکاریها فراتر از تجارت، در زمینههایی چون سرمایهگذاری در زیرساختها، استخراج مواد معدنی و مبارزه با تروریسم، به عنوان ابزاری برای مقابله با نفوذ روسیه و چین، هموار کند. مارکو روبیو، وزیر خارجه کنونی، در زمان بررسی صلاحیتش در سنا (ژانویه 2025)، این اصلاحیه را «یادگار پوچ» گذشته خوانده بود.
بهروزرسانی قوانین تجاری: ارائه لایحه «نوسازی تجارت» در کنگره آمریکا (احتمالاً اوایل سال 2025) که با هدف لغو رژیم تجاری غیرتبعیضآمیز برای قزاقستان (و شاید دیگر کشورهای منطقه) ارائه شده، نیز نشانهای از تلاش برای بهروزرسانی چارچوب روابط تجاری و ایجاد فرصتهای جدید برای کسبوکارهای آمریکایی است.
سناریوهای احتمالی و مخاطرات پیش رو
رویکرد عملگرایانه: ممکن است ترامپ با نگاهی عملگرایانه، در صورت تشخیص اهمیت استراتژیک آسیای مرکزی، از تمام ابزارهای موجود برای پیشبرد منافع مالی و سیاسی آمریکا در منطقه استفاده کند.
عدم پیشبینیپذیری: از سوی دیگر، تأکید صرف بر منطق «تجارت» میتواند به سیاستهایی غیرقابل پیشبینی منجر شود که هم متحدان و هم رقبای آمریکا، از جمله کشورهای آسیای مرکزی، را در هالهای از ابهام و نگرانی قرار دهد.
تشدید رقابت آمریکا و چین: اگر ترامپ استراتژی تقابل با چین را در سطح جهانی تشدید کند، آسیای مرکزی ممکن است به یکی از میدانهای این نبرد ژئوپلیتیکی تبدیل شود (هرچند تمرکز اصلی احتمالاً بر تایوان و دریای چین جنوبی خواهد بود).
آسیب اقتصادی: از سرگیری جنگ تجاری میان واشنگتن و پکن میتواند به اقتصاد کشورهای آسیای مرکزی که به هر دو قدرت وابسته هستند، آسیب جدی وارد کند (حجم تجارت آمریکا تنها با قزاقستان در سال 2024، 3.3 میلیارد دلار بود).
کاهش نفوذ آمریکا: کاهش احتمالی بودجه نهادهایی مانند آژانس توسعه جهانی ایالات متحده (USAID) میتواند نفوذ نرم آمریکا را کاهش داده و جذابیت رویکرد چین در تأمین مالی پروژهها را برای کشورهای منطقه افزایش دهد و آنها را بیش از پیش به سمت چین یا روسیه سوق دهد.
تضعیف دیپلماسی چندوجهی: این روندها میتوانند به سنت دیرینه دیپلماسی چندوجهی کشورهای آسیای مرکزی که همواره در تلاش برای ایجاد توازن میان قدرتهای بزرگ بودهاند، آسیب زده و آنها را مجبور به انتخابهای دشوار کند.
نتیجهگیری
با توجه به اهمیت استراتژیک آسیای مرکزی در مبارزه با تروریسم (به دلیل همسایگی با افغانستان)، استراتژی جدید آمریکا ممکن است شامل همکاری مستقیم با برخی کشورهای منطقه در این زمینه باشد. تقویت این مشارکتها برای مقابله با تهدیدات نوظهور و حفظ ثبات منطقهای، بهویژه پس از خروج آمریکا از افغانستان، حیاتی به نظر میرسد.
اقدامات پیشگیرانه واشنگتن برای حفاظت از سرمایهگذاریهای خود و حفظ توازن در منطقه ضروری خواهد بود که میتواند به شکل افزایش تعاملات تجاری و دیدارهای دیپلماتیک بروز یابد. حتی ممکن است دونالد ترامپ اولین رئیسجمهور آمریکا باشد که به آسیای مرکزی سفر میکند و یک توافق مهم بر سر فلزات نادر خاکی، نتیجه اصلی این سفر باشد.
در نهایت، سیاست دولت ترامپ در قبال آسیای مرکزی تا حد زیادی به پویایی روابط آمریکا و روسیه نیز بستگی خواهد داشت. اولویتدهی به حل بحران اوکراین ممکن است تمرکز استراتژیک آمریکا را از اوراسیا به سمت اقیانوس آرام سوق دهد و از احتمال درگیری در اوراسیا بکاهد. نقش و جایگاه نهایی آسیای مرکزی در سیاست جهانی، به جایگاهی بستگی دارد که این منطقه در اولویتهای دولت جدید آمریکا پیدا خواهد کرد.