به گزارش پایگاه خبری افشاگری، منطقه غرب آسیا از سال ۲۰۱۱ شاهد تحولاتی بوده که نظم حاکم بر آن به چالش کشیده شده است. نظم آمریکا محور منطقه به تدریج در حال جایگزینی با نظم منطقه محور است. تلاش برای تضعیف محور مقاومت با به راه انداختن جنگ علیه عراق و سوریه و تلاش برای تضعیف ایران و حزب الله در کنار به حاشیه بردن مسئله فلسطین اکنون بیش از پیش شکست ان مشخص شده است و آمریکا بارها اعلام کرده که سیاستهایش در خاورمیانه شکست خورده است. تلاش عربستان برای تنش زدایی با ایران و دیگر کشورهای حامی مقاومت و همچنین تلاشهای ریاض برای پایان دادن به جنگ ۸ ساله یمن نشان دهنده این است که با نظمی جدید در خاورمیانه مواجه هستیم.
آنچه اکنون در منطقه عربی و خاورمیانه اتفاق میافتد، بسیار حائز اهمیت است، زیرا این منطقه در حال ورود به مرحله جدیداست. برای اولین بار - در طول سالیان متمادی - شاهد توافقهایی هستیم که در گذشته غیر ممکن به نظر میرسید. از جمله تحولات جدید و مهم منطقه میتوان به نزدیک شدن ایران و عربستان سعودی، گرم شدن روابط اعراب و سوریه، نزدیکی مواضع بین سوریه و ترکیه، ترکیه و مصر، گفتگوی راهبردی ایران و امارات و غیره اشاره کرد.
همچنین شاهد هماهنگی چند بعدی بین بازیگران مقاومت در منطقه و موج بیسابقه اعتراضها در «رژیم صهیونیستی» که موجودیت جعلی آن را در معرض نابودی قرار داده است، هستیم. اعتراضاتی که از شکافهای عمیق در ساختارهای اجتماعی و سیاسی رژیم صهیونیستی حکایت میکند و باعث نگرانیهای این رژیم درباره آینده شده است و لذا امروز تصویر «رژیم صهیونیستی» واقعیتر و واضحتر شده است.
کاهش نفوذ آمریکا در منطقه
آنچه در منطقه میگذرد با تحولات مهم نظام جهانی به ویژه حضور روزافزون روسیه و چین در سیاست منطقه در ازای کاهش حضور و نفوذ آمریکا در ارتباط است. این یک مسئله فرضی و خیالی نیست، بلکه بسیار واقع بینانه است. اگر در چند سال پیش، آمریکا توانست توافقنامه همکاری استراتژیک بین عراق و چین را «خراب» کند، اکنون دیگر قادر نیست نزدیکی ایران و عربستان سعودی که با حمایت چین انجام شد و یا تلاشهای روسیه برای نزدیک شدن اعراب و سوریه را برهم بزند.
تحولات منطقه، به ویژه بین عربستان سعودی و ایران و تا حدودی بین سوریه و ترکیه، فراتر از ائتلافهای شناخته شده چندین دهه گذشته است. ائتلافهایی که آمریکا و صهیونیستها از طریق آن درصد ایجاد تفرقه میان کشورهای اسلامی بودند و در قالب یک «ناتوی عربی» یا «ناتوی خاورمیانه» کشورهای عربی و «اسرائیل» را علیه ایران گرد هم میآورد.
آیا خاورمیانهای که ما میشناسیم به پایان رسیده است؟
آیا این بدان معناست که خاورمیانه که در گذشته تحت نفوذ کشورهای خارجی و هژمونی آمریکا و غرب بوده، به پایان رسیده؟ و آیا میتوان گفت وارد خاورمیانه جدید شدیم؟ المیادین در مطلبی به بررسی این مسئله پرداخته است. عنوان این مقاله «پایان خاورمیانهای که ما می شناسیم» از عنوان کتاب «امانوئل والرشتاین» جامعه شناس، سیاستمدار و متفکر چپ آمریکایی با عنوان «پایان جهانی که ما می شناسیم»، الهام گرفته شده است. نویسنده در این مطلب تاکید کرده که به دنبال اتخاذ نتایج عجولانه نیستیم، اما به طور طبیعی مسائلی وجود دارند که در واقع پایان مییابند. امروزه در خاورمیانه چارچوبهای فکری نوینی که متکی به رویکردهای جدید است، شکل گرفته اما طبیعی است که منطقه کاملاً از آنچه بوده، هنوز رها نشده است.
منطقه خاورمیانه به دنبال تغییر گسترده و رهایی از سیاستهای گذشته است، اما کسانی هستند که نزدیکی کشورها، سازمانها، نهادها، شبکهها و بازیگران این منطقه را منشأ تهدید میبینند و هر کاری که ممکن است برای جلوگیری از «تولد خاورمیانه جدید» انجام خواهند داد. اعتراض آمریکا، «اسرائیل» و غرب در مورد نزدیکی کشورهای عربی به سوریه و نزدیک شدن عربستان سعودی و ایران از جمله این موارد است.
طبق گزارش المیادین، امروز تصمیم گیرندگان کشورهایی مانند ایران، سوریه، عربستان سعودی، امارات، عراق، اردن، مصر، تونس، عمان، ترکیه و دیگر کشورها به دور از هژمونی آمریکا عمل میکنند و آنچه درگذشته به عنوان «موانع سیاسی» معرفی میشد، امروزه تبدیل به «مؤلفه های سیاسی» شده است.
اما درباره نزدیکی کشورهای منطقه به یکدیگر آنچه که مهم است این است که اولاً «چه عواملی تغییر را ممکن کرده است، و آیا این تغییر نتیجه تغییرات عمیق است؟» و دوم «آیا این گرمی روابط به پیشرفت جدی منجر میشود و واقعیتهای جدید و پایداری ایجاد میکند؟» زیرا ممکن است اتفاقات زیادی بیفتد، از جمله قرار گرفتن کشورهای منطقه و بازیگران سیاسی آنها در معرض فشارها و اجبارهای خارجی یا ظهور وقایع «غیر منتظره» و بحرانهای مصنوعی که میتواند منجر به پسرفت در نگرشها شود و دوباره روابط سیاسی کشورهای منطقه را تحت تأثیر قرار دهد.
سیاست صفر- صفر
نزدیکی کشورهای منطقه به یکدیگر بهویژه ایران و عربستان سعودی، اتفاقی بیسابقه، شاید در چند دهه اخیر است و امید میرود تابوها را بشکند و در برابر دخالتها و محدودیتهای خارجی فراوان مقاومت کند. اگر ایران و عربستان در این امر موفق شوند، منطقه افقی دیگری خواهد داشت و «پایان خاورمیانهای که می شناسیم» خواهد بود.
به طور کلی آنچه در منطقه اتفاق میافتد فقط تغییر سبک یا نوعی تاکتیک نیست، بلکه تلاشی برای تغییر الگوی تعامل در منطقه است و آن را به منطقهای تبدیل میکند که با سیاستهای «صفر- صفر»، مشکلات، چالشها و اولویتهای خود را اداره میکند. بنابراین، بر طبق این سیاست، «طرفین در آنچه بر سر آن توافق دارند همکاری میکنند و اختلافات یکدیگر را نادیده می گیرند».
نتیجه
صحبت از «پایان خاورمیانه آنگونه که ما می شناسیم» صحبت از یک انقلاب در روابط منطقهای نیست، زیرا تصور این امر دشوار است و واقعیتها و محدودیتهای مادی، تاریخی و جغرافیایی وجود دارد که غلبه بر آنها برای بازیگران سیاسی آسان نیست. بلکه صحبت از تغییر دیدگاههای همگرایی- واگرایی و افق تفاهم بین بازیگران اصلی منطقه است.
آنچه برای منطقه لازم است تغییر کامل یا توافق بر سر همه چیز نیست، بلکه بر اساس ملاحظاتی که به منطقه مربوط میشود و نه براساس ملاحظات هژمونی غربی، اداره تضادها و اختلافها و اندیشیدن در افق مشترک مهم است. شاخصهای مهمی در این زمینه ظهور کرده که ایده «پایان خاورمیانه آن گونه که ما می شناسیم» را تقویت میکند، اما فعلاً صحبت از «خاورمیانه جدید» زود است.